سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

تیرماه گرم اما شیرین

سلام و صد تا سلام به روی زیبا تر از ماه گل دختر قند عسلم خوبی خوشی سرحالی.شرمنده که خیلی وقته برات ننوشتم چون خیلی گرفتارم عزیز دلم . خوب جونم برای گل دخترم بگه که این روزهای سرمون خیلی شلوغه و متاسفم که زیاد بهت نمیرسم. چون در گیر کارهای اسباب کشی هستم خوشبختانه و هزارن بار ممنونم از خدای مهربون که کمکمون کرد تا بلاخره جمعه هفته گذشته یعنی 14 تیرماه از مستاجری خلاص شدیم و اسباب کشی کردیم خونه خودمون(انشاله خدا قسمت همه مستاجرها بکنه تا خونه دار بشند و برن خونه خودشون).  و یک شیرینی دیگه به شیرینی ها ی تیر ماه مخصوصاً 14 تیرماه اضافه شد دقیقا پنج سال قبل یعنی در 14 تیرماه سال 87 جهیزیه ام رو آورم. به خونه بخت و 25تیرماه 87 هم که ...
20 تير 1392

نیمه شعبان 92

سلام و صد سلام گرم به روی ماه گل دختر قند عسلم خوبی مامانی بدون حاشیه میگم برات امسال نمیه شعبان رو برخلاف سال قبل که رفتیم قم وچند روزی رو حسابی خوش گذروندیم امسال همین جا موندیم چون من نمیتونم مرخصی بگیرم علتش هم این هست که نیروی جایگزین نیست البته انشالله بعد از ماه رمضان هم نی نی خاله منیره به دنیا میاد و هم اینکه عروسی دختر خاله صدیقه هست حتما میریم قم والان زیاد اصرار بر مرخصی نداشتم که اون موقع بتونم مرخصی بگیرم و اما امسال نیمه شعبان تا عصری خونه بودیم و شما خوشحال از اینکه مامانی تعطیل هست و توی خونه و تا شب شما میتونی پیش مامانی باشی از صبح که بیدار شدی چند بار گفتی مامان امروز تعطیلی امروز پیش من میمونی و وقتی جواب بلی رو شنید...
4 تير 1392

طوطی

سلام به روی ماه گل دخترم چطوری نازنین مه جبینم .امیدوارم که هر روزت بهتر از دیروز باشه و فرداهایی زیبا و سرشار ازعشق؛ امید و موفقیت در انتظارت باشند و آینده ای درخشان رو تجربه کنی .خوب جونم برای گل دخترم بگه که دیروز 27 خردادماه بود و من با بقیه همکارانم قرار داشتیم که برای شب بریم منزل یکی از همکارانمون که به تازگی خونه دارشدند. برای اینکه با آرامش و بدون دغدغه بتونیم یکی دو ساعتی رو پیش هم باشیم قرار رو گذاشتیم برای شب و قرار شد که شب ساعت نه به بعد بریم منزل ایشون .دیروز که همون 27 خرداد ماه باشه من صبح سرکار بودم وشما رفتی خونه عزیز جون و ظهر هم که من اومدم از شما خبری نشد و تا ساعت هفت نیومدی خونه بنابراین خودم زنگ زدم خونه عزیز جون و...
28 خرداد 1392

گوشواره

سلام و صد تا سلام به روی زیبا تر از ماه گل دختر قند عسلم خوبی خوشی. خوب جونم برات بگه که این روزها اصلا حال و حوصله وب گردی و گذاشتن پست جدید رو ندارم اما سعی میکنم به زور هم که شده خودم رو مجبور کنم که خاطراتت رو  برات ثبت کنم نازگلکم. ببخش که خیلی اهمال کار و تنبل شدم.واما شما  این روزها خیلی شیطون و خرابکار شدی و هزار ماشاالله خیلی پر انرژی که هرچی بازی و خرابکاری میکنی سیر نمیشی دائم داری توی خونه ریخت و پاش میکنی و هرچی من داد و بیداد می کنم شما کار خودت رو میکنی و خیلی جسور شدی و هرکاری دلت خواست انجام میدی مثلا دو سه روز پیش خونه عزیز جون بودی و عمه خواب بوده رفتی یک لیوان آب خنک آوردی ریختی توی صورتش و اون بنده خدا رو با ت...
23 خرداد 1392

دلم برات تنگ شده جونم

سلام و صد تا سلام گرم به روی زیبا تراز ماه گل دختر قند عسلم خوبی خوشی سرحالی مامانی بازهم این مامان تنبل دیر اومد تا برات بنویسه از این روزهای قشنگ و شاد و پر هیاهو این روزهایی که به سرعت برق و باد میگذرند ومن تا چشم بهم میزنیم  میبینم که خانم کوچولوی مامان حالا شده برای خودش یک خانم تمام عیار و روز به روز هم شیرین تر از روز قبل میشه و با حرفهای قشنگش دل از کف و هوش از سرم میبره و هردم با نمک ریختن هاش به زندگیمون رنگ و جلا می بخشه و شادی رو با خندهاش به خونه میاره حالا چند تا از اون حرفهای قشنگت رو که دلم رو برده مینویسم تا بخونی و بدونی وقتی که سه سال و دو ماه سن داشتی چه چیزهایی که میگفتی و چه اداهای قشنگی داشتی . یک قلم مو می...
16 خرداد 1392

مهمون نواز

سلام دخترکم خوبی خوشی چیکارا میکنی عزیز دلم ببخشید چند روزی هست که برات پست نگذاشتم سوژه خاصی  نداشتم اما سوژه همین الان با پای خودش اومد خونمون. چطوری؟ اینطوری که برای باردومه که توی این خونه هستیم و یک گربه افتاده توی حیاط خلوتمون و دائم داره میو میو میکنه و شما هم مرتب به من میگی مامان بهش بگو ای جانم غصه نخور پیشی .وپسر صاحبخونه (که ده یازده سالشه )همین چند دقیقه پیش اومد و در خونه رو زد و گفت که میخواد یک کاری کنه که پیشی بره و من گفتم نمیشه چون به محض اینکه در رو باز کنی پیشی میپره توی صورتت و ممکن هست بهت پنجول بکشه و بهش اجازه ندادم بره سراغش تا خدایی نکرده بلایی سرش نیاد. و بهش گفتم حالا بابایی سونیا از سر کار میاد خودش کمکش م...
11 خرداد 1392

خورشیدجلو چشماش رو گرفته

سلام و صد تا سلام به نازنین دخترم خوبی خوشی مامانی این روزها سرشاری  از شور و شادی و هیجان و گاهی حرفهایی میزنی که لذت میبرم از این خیال پردازیهای کوکانه و قشنگت با اشیائ و پدیده های اطرافت خیلی راحت ارتباط برقرار میکنی و باهاشون حرف میزنی نمیدونم چرا الان که شروع کردم به نوشتن برای یک لحظه مغزم هنگ کرد و همه چی از ذهنم فراری شد البته چند وقتی هست که این حالات رو دارم وعلت دیر به دیر آپ شدن وبت هم همین میتونه باشه خوب چیزی که داره یادم میاد این هست که دیروز عصری با هم رفته بودیم بیرون وهوا خیلی گرفته و ابری بود و بارون دلش میخواست بباره اما ابری که خیال باریدن داشت خیلی ضعیف بود و پشت بند نداشت یعنی یک بارون خیلی کوچولو و قطره ای موقت ...
7 خرداد 1392

گردش یک روز شیرین

سلام و صد تا سلام گرم به روی زیبا تر از ماه گل دختر قند عسلم خوبی خوشی .جونم برای دختر گلم بگه از روز چهارشنبه که ساعت یازده و نیم بود که از اداره مون زنگ زدند کتابخونه و گفتند روز پنجشنبه به علت رحلت آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی کتابخونه تعطیله یعنی این که من به جای یک روز جمعه دوروزتعطیلم و توی خونه ام و میتونم پیش نازگلکم باشم .ظهر که از سرکار که اومدم خونه شما خونه عزیز بودی و تا عصری نیومدی خونه منم تا ساعت پنج صبر کردم دیدم ازت خبری نشد منم برای خونه یک کم خرید داشتم رفتم خریدهام رو کردم و برگشتم خونه دیدم شما و عمه جون اومدید و پشت در هستید در رو باز کردم و اومدیم توی خونه دیدم عمه جون یکسری از کامواهایی رو که خریده بودم تا برات...
30 ارديبهشت 1392

دومین سالگرد

سلام و صد تا سلام به روی زیبا تر از ماه گل دختر نازنیم خوبی مامانی بازم عذر تقصیر بابت تاخیر . بی مقدمه برم سر اصل مطلب  جمعه ای که گذشت دقیقا دوسال می شد که مادر من مامان جون خدا بیامرز شما  دار فانی رو وداع گفت و به رحمت خدا رفت ما(فرزندان مامان جون )تصمیم گرفته بودیم که یک مراسم یاد بود برای ایشون بگیریم و قرار شد پنجشنبه بریم قم .به همین دلیل پنجشنبه ظهر من از سر کار که اومدم زنگ زدم  عمه جون شما رو آورد از در که میومدی تو با ذوق و شوق پریدی بغل من و گفتی سلام مامان عاشقتم کجا میخوای منو ببری ؟کجا میخوایم بریم ؟میخوایم بریم قم .منم گفتم بله داریم میریم قم بعد سریع لباسهات رو عوض کردم و راه افتادیم به سمت ترمینال هم...
26 ارديبهشت 1392