سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 23 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

مهمون نواز

1392/3/11 9:00
974 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترکم خوبی خوشی چیکارا میکنی عزیز دلم ببخشید چند روزی هست که برات پست نگذاشتم سوژه خاصی  نداشتم اما سوژه همین الان با پای خودش اومد خونمون. چطوری؟ اینطوری که برای باردومه که توی این خونه هستیم و یک گربه افتاده توی حیاط خلوتمون و دائم داره میو میو میکنه و شما هم مرتب به من میگی مامان بهش بگو ای جانم غصه نخور پیشی .وپسر صاحبخونه (که ده یازده سالشه )همین چند دقیقه پیش اومد و در خونه رو زد و گفت که میخواد یک کاری کنه که پیشی بره و من گفتم نمیشه چون به محض اینکه در رو باز کنی پیشی میپره توی صورتت و ممکن هست بهت پنجول بکشه و بهش اجازه ندادم بره سراغش تا خدایی نکرده بلایی سرش نیاد. و بهش گفتم حالا بابایی سونیا از سر کار میاد خودش کمکش میکنه تا گربه بره بیرون اما همین که این جمله رو گفتم شما گفتی نه مامان به بابا بگو پیشی رو از خونه بیرون نکنه بیاردش تو آخه گناه داره پیشی ملوسه. من میخوام پیشی رو ببرمش حموم وان روپر از آب کنم و پیشی رو ببرم توی وان. بعد شامپو بریزم رود دمش و بعد بشورمش وقتی پیشی رو شستمش بگذارمش روی صندلی حموم و بهش بگم آفرین دختر خوب اینجا وایستا تا برم برات حوله بیارم بعدشم بیام پیشی رو آب بکشم و حوله رو بکنم تنش و از حموم بیارمش بیرون. پیشی میخواد بیاد با دمش با من توپ بازی کنه .الان هم پیشی همش دار میپره به در و شما بار اول بد جور ترسیدی دویدی اومدی بغل من و گفتی وای در رو باز کرد اومد تو.مامان اومد تو نگذاری من رو بخوره .نگذاری بیاد غذای من رو ببره. و الان که دوباره پرید به در میگی مامان حتما پیشی تشنه اش آب میخواد بریم بهش آب بدیم.

1392/3/11

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (31)

خاله بهاره
11 خرداد 92 17:27
فدای این دختر مهربون بشم من


خاله الهام
11 خرداد 92 18:00
اي جااانم خاله كه اينقدر مهربوني چقدردنيات قشنگه عزيزم اول حمومش ميكني بعد باهاش بازي ميكني بعدش هم ميترسي كه بياد بخورتت خاله جون من هستم نميزارم بخورتت
مامان منتظر
11 خرداد 92 18:15
آخه ی عزیییییییزم جالب بود
مامان موژان جون
11 خرداد 92 18:28
الهی قربون دخملی برم با اون خوش زبونیعزیزم میشه از دخملیت یه عکس بزاری تا ما روی ماهشو ببینیم


عزیم ممنونم از محبتت گلم در قسمت در باره وبلاگ و پست گردش یک روز شیرین عکس سونیا جون هستش


مامان آوا
11 خرداد 92 21:03
سلام خانم گل یه بازی دعوت شدم منم شما رو دعوت کردم به این بازی یه سری به من بزن
مریم بانو
11 خرداد 92 23:03
فدااااااااااااااای این دختر خوششششششش قلب و مهربون ک دلش برای یه پیشی کوچولو اینجور میسوزه
ستایش*مامان محمود
11 خرداد 92 23:23
سلام ای جوونم همه بچها عشق پیشی هستن چندروز پیشم یه پیشی اومده بود زیرسایه ی درخت توی باغچه ما لالا کرده بود وهی میو میو میکرد محمودمیرفت کنارپنجره وصداشو در میاورد
ღ مونا مامان امیرسام ღ
12 خرداد 92 0:33
ااااااااااای جان.دختر کوچولوی مهربونم خیلی بامزه اس که بلافاصله هم میگفته نیاد تو منو بخوره. زنده باشی گلم
نسیم-مامان آرتین
12 خرداد 92 9:59
ای جونم قربون اون تخیلاتت بشم که این همه ناز وشیرین هستن
مهتاب
12 خرداد 92 14:54
سونیا کوچلو چقدر نازییییییییییی مهربونم چقدر قشنگ حرف میزنی آخه چطوری میخوای این پشی ناقلا ببری حموم
مرجان مامان آران
12 خرداد 92 19:43
اخي عزيزمممممممممممم چقدر مهربوني خوشگل نازم ماماني خوب عكساشو بزار ديگه
مامان مهدیس و ملیسا
12 خرداد 92 19:48
عزیزممممممممممممممممم دنیای کودکی خیـــــــــــلی زیباست عاشق این دنیام وحال و هوای خودش رو داره سونیای عزیزمم که دل همه رو با این شیرین زبونیش میبره دوس دارم بغلش کنم بخورمش الان این حس بهم دست داد نگاه کنچون خیلی خوشمزه ای عزیـــــــــــــــــــــــزم عاشقتم شیرین زبون و مهربون خالهمامانی اسفند براش یادت نره حتما حتما دود کن راستی مامانی یه خواهش چون برام سخته که هر دقیقه بیام وبلاگ های دوستام رو ببینم آپ کردن یانه برام کامنت بذار که آپیدی منم به روی چشم حتما میام بخدا با یه بچه کوچیک درکم کن که نمیتونم دوست دارم یه عالمه ببوس دختر ماهتو بووووووووووووووووووووس
مامان ماهان
13 خرداد 92 10:20
ااوخيييييييييي،، خاله آيسان فداي دل مهربونم دخملمون بشه..الهي..عزيز دلم اون حموم كردن و ناز كشيدن پيشي ملوسي كجا و اين ترسيدنت از خورده شدنت توسط پيشي جوني كجا ...
مامان ماهان
13 خرداد 92 10:22
سونيا جونم حالا پيشي رو چيكارش كردينرفت آخرش يا هنوز مهمون بازي خوش ميگذره بهش..با اون ميزبان مهربون و دوست داشتنيش


خاله پیشی تا نه شب تشریف داشتند و ساعت نه شب موفق شدند تشریف مبارکشون رو بببرند
مامان پریسا
13 خرداد 92 13:11
اخییییی عزیزم. دخلی یه قلب مهربونی داره.. اما سونیا جونم یادت باشه که نمیشه به حیوانات دست زد
آرشیدا خانم
14 خرداد 92 0:51
مهم اینه که بچمون آداب حمام رفتنو خوب یاد گرفته الهی فدای دخمل شیرین زبون احساساتیمون
مامان دخترا
14 خرداد 92 0:58
نمیدونم چرا اسمت از لیست دوستان نی نی گپ من پاک شده.

نکنه دوستیت رو پس گرفتی!!!







خیر بانو جان من همچین جسارتی نکردم و به صورت اشتباه این اتفاق افتاده ببخشید
مامان آرین
14 خرداد 92 14:09
ایییییییییی جووووووووووووونممممممممممم سونیای مهربووووووووووووونمممممممممم.مثل فرشته ها پاک ومعصوم.
☆ یاسمین ☆
14 خرداد 92 15:12
چه دختر خوش قلبی.باریکلا سونیا جون
مامان یلدا و سروش
14 خرداد 92 17:57
پس حسابی بهتون خوش میگذره با این مهمون ناخونده
مامان نگار
14 خرداد 92 20:50
سلام نگار چند روزه بیمارستانه با گوشیم نظر می دم ببخشید فقط اومد سر بزنم سر فرصت دوباره میام
رضوان
14 خرداد 92 22:01
وااااااااااااااااااااااای عزیییییییییییییییزم دلم اب شد با خوندن جملات سونیا جووووووووووووووووووون قربونش برم که اینقد مهربونی
مامان عبدالرحمن واویس
16 خرداد 92 11:32
فدای اون دل مهربونت
هیجان
16 خرداد 92 11:41
سونیای عزیزممممممممم اینهمه مهربونی فقط مال شما بچه هاست همه چیز تو دلتون به همین قشنگی تعریف شده میبوسمت
مامان مریم گلی
16 خرداد 92 17:07
ای جونم چه دل مهربونی داره این سونیا عکس ازش بزار
مامان تسنيم سادات
16 خرداد 92 17:22
اين عشق به حيوانات نمى دونم چه جورى رفته توى مغز اين فسقليها ... من كه خودم بچه بودم به اين شدت عاشق حيوانات نبودم دوستشون داشتم ولى بخاطرشون گريه زارى نمى كردم اين تسنيم هم منو كشته ....! همش مى گه بريم يه حيوانى كه راه ميره بياريم خونه مون
مامان پارسا
16 خرداد 92 23:21
عزیز خاله چقدر مهربون و شیرین زبونی
مامان محمد و ساقی
17 خرداد 92 0:22
سلام عزیزم ای جانم نه اینکه با آب و تاب میخواست حمومش کنه و این همه مهمون نوازی به خرج داد و نه اینکه ترسده میگه منو نخوره ای جان سونیا تو چقدر بامزه ای عزیزم
مامان مهرو جون
17 خرداد 92 1:15
چه مهربونه دختر نازم
مامان بهار
19 خرداد 92 16:10
تخیلاتت رو عشقه جوجوی ناز و دوست داشتنی
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
21 خرداد 92 14:21
ای خدااااااااااا پــــــس حسابی هم مهمون نوازی ... چه بامزه .. پیشی رو حمام کنه و ...