سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

میهمانی خدا

  چه شود ای گل نرگس، با تو دیدار کنم    جان و اهل و هستی ام، بر تو گرفتار کنم روزه ی هجر تو از پای بینداخت مرا        کی شود با رطب وصل تو افطار کنم . . .   شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن در ماه پر خیر و برکت رمضان برایتان قبولی طاعات و عبادات را آرزومندیم ... التماس دعا   دوستان عزیز سر سفره سحر و افطارتون  به یاد ماهم باشید و ما رو هم از دعای خیرتون مستفیذ بفرمائید. ...
19 تير 1392

یک دقیقه سکوت

یک دقیقه سکوت به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند! به خاطر امید هایی که به نا امیدی مبدل شدند به خاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم! به خاطر قلبی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد! به خاطر چشمانیکه همیشه بارانی ماندند! یک دقیقه سکوت! به احترام کسانی که شادی خود را با ناراحت کردنمان به دست آوردند! بخاطر صداقت که این روز ها وجودی فراموش شده است! بخاطر محبت که بیشتر از همه مورد خیانت واقع گردید! یک دقیقه سکوت به خاطر حرف های نگفته!! برای احساسی که همواره نادیده گرفته می شد ...
16 تير 1392

نیمه شعبان 92

سلام و صد سلام گرم به روی ماه گل دختر قند عسلم خوبی مامانی بدون حاشیه میگم برات امسال نمیه شعبان رو برخلاف سال قبل که رفتیم قم وچند روزی رو حسابی خوش گذروندیم امسال همین جا موندیم چون من نمیتونم مرخصی بگیرم علتش هم این هست که نیروی جایگزین نیست البته انشالله بعد از ماه رمضان هم نی نی خاله منیره به دنیا میاد و هم اینکه عروسی دختر خاله صدیقه هست حتما میریم قم والان زیاد اصرار بر مرخصی نداشتم که اون موقع بتونم مرخصی بگیرم و اما امسال نیمه شعبان تا عصری خونه بودیم و شما خوشحال از اینکه مامانی تعطیل هست و توی خونه و تا شب شما میتونی پیش مامانی باشی از صبح که بیدار شدی چند بار گفتی مامان امروز تعطیلی امروز پیش من میمونی و وقتی جواب بلی رو شنید...
4 تير 1392

آمدن آفتاب

  عصر يك جمعه دلگير، دلم گفت: بگويم، بنويسم كه چرا عشق به انسان نرسيدست، چرا آب به انسان نرسيدست، و هنوزم كه هنوز است، غم عشق به پايان نرسيدست بگو حافظ دل‌خسته ز شيراز بيايد، بنويسد كه هنوزم كه هنوز است، چرا يوسف گم‌گشته به كنعان نرسيدست و چرا كلبه احزان به گلستان نرسيدست عصر اين جمعه دلگير، وجود تو كنار دل هر بي‌دل آشفته شود حس كجايي گل نرگس؟ ...
2 تير 1392

طوطی

سلام به روی ماه گل دخترم چطوری نازنین مه جبینم .امیدوارم که هر روزت بهتر از دیروز باشه و فرداهایی زیبا و سرشار ازعشق؛ امید و موفقیت در انتظارت باشند و آینده ای درخشان رو تجربه کنی .خوب جونم برای گل دخترم بگه که دیروز 27 خردادماه بود و من با بقیه همکارانم قرار داشتیم که برای شب بریم منزل یکی از همکارانمون که به تازگی خونه دارشدند. برای اینکه با آرامش و بدون دغدغه بتونیم یکی دو ساعتی رو پیش هم باشیم قرار رو گذاشتیم برای شب و قرار شد که شب ساعت نه به بعد بریم منزل ایشون .دیروز که همون 27 خرداد ماه باشه من صبح سرکار بودم وشما رفتی خونه عزیز جون و ظهر هم که من اومدم از شما خبری نشد و تا ساعت هفت نیومدی خونه بنابراین خودم زنگ زدم خونه عزیز جون و...
28 خرداد 1392

گوشواره

سلام و صد تا سلام به روی زیبا تر از ماه گل دختر قند عسلم خوبی خوشی. خوب جونم برات بگه که این روزها اصلا حال و حوصله وب گردی و گذاشتن پست جدید رو ندارم اما سعی میکنم به زور هم که شده خودم رو مجبور کنم که خاطراتت رو  برات ثبت کنم نازگلکم. ببخش که خیلی اهمال کار و تنبل شدم.واما شما  این روزها خیلی شیطون و خرابکار شدی و هزار ماشاالله خیلی پر انرژی که هرچی بازی و خرابکاری میکنی سیر نمیشی دائم داری توی خونه ریخت و پاش میکنی و هرچی من داد و بیداد می کنم شما کار خودت رو میکنی و خیلی جسور شدی و هرکاری دلت خواست انجام میدی مثلا دو سه روز پیش خونه عزیز جون بودی و عمه خواب بوده رفتی یک لیوان آب خنک آوردی ریختی توی صورتش و اون بنده خدا رو با ت...
23 خرداد 1392

دلم برات تنگ شده جونم

سلام و صد تا سلام گرم به روی زیبا تراز ماه گل دختر قند عسلم خوبی خوشی سرحالی مامانی بازهم این مامان تنبل دیر اومد تا برات بنویسه از این روزهای قشنگ و شاد و پر هیاهو این روزهایی که به سرعت برق و باد میگذرند ومن تا چشم بهم میزنیم  میبینم که خانم کوچولوی مامان حالا شده برای خودش یک خانم تمام عیار و روز به روز هم شیرین تر از روز قبل میشه و با حرفهای قشنگش دل از کف و هوش از سرم میبره و هردم با نمک ریختن هاش به زندگیمون رنگ و جلا می بخشه و شادی رو با خندهاش به خونه میاره حالا چند تا از اون حرفهای قشنگت رو که دلم رو برده مینویسم تا بخونی و بدونی وقتی که سه سال و دو ماه سن داشتی چه چیزهایی که میگفتی و چه اداهای قشنگی داشتی . یک قلم مو می...
16 خرداد 1392

مهمون نواز

سلام دخترکم خوبی خوشی چیکارا میکنی عزیز دلم ببخشید چند روزی هست که برات پست نگذاشتم سوژه خاصی  نداشتم اما سوژه همین الان با پای خودش اومد خونمون. چطوری؟ اینطوری که برای باردومه که توی این خونه هستیم و یک گربه افتاده توی حیاط خلوتمون و دائم داره میو میو میکنه و شما هم مرتب به من میگی مامان بهش بگو ای جانم غصه نخور پیشی .وپسر صاحبخونه (که ده یازده سالشه )همین چند دقیقه پیش اومد و در خونه رو زد و گفت که میخواد یک کاری کنه که پیشی بره و من گفتم نمیشه چون به محض اینکه در رو باز کنی پیشی میپره توی صورتت و ممکن هست بهت پنجول بکشه و بهش اجازه ندادم بره سراغش تا خدایی نکرده بلایی سرش نیاد. و بهش گفتم حالا بابایی سونیا از سر کار میاد خودش کمکش م...
11 خرداد 1392

خورشیدجلو چشماش رو گرفته

سلام و صد تا سلام به نازنین دخترم خوبی خوشی مامانی این روزها سرشاری  از شور و شادی و هیجان و گاهی حرفهایی میزنی که لذت میبرم از این خیال پردازیهای کوکانه و قشنگت با اشیائ و پدیده های اطرافت خیلی راحت ارتباط برقرار میکنی و باهاشون حرف میزنی نمیدونم چرا الان که شروع کردم به نوشتن برای یک لحظه مغزم هنگ کرد و همه چی از ذهنم فراری شد البته چند وقتی هست که این حالات رو دارم وعلت دیر به دیر آپ شدن وبت هم همین میتونه باشه خوب چیزی که داره یادم میاد این هست که دیروز عصری با هم رفته بودیم بیرون وهوا خیلی گرفته و ابری بود و بارون دلش میخواست بباره اما ابری که خیال باریدن داشت خیلی ضعیف بود و پشت بند نداشت یعنی یک بارون خیلی کوچولو و قطره ای موقت ...
7 خرداد 1392

روش زندگی

دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند ! پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم ،فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ،به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است. سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد. اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد. در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد. گاهی لازم است کوتاه بیایی گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست و عبور کرد گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری گاهی نگاهت را به سمت...
6 خرداد 1392