یک دوشنبه تعطیل
سلام و صد تا سلام به روی ماه گل دختر قند عسلم خوبی خوشی سرحالی انشالله جان مادر . این بار سعی کردم زودتر بیام و برات بنویسم تا مطالب روی هم تلنبار نشه و از طرفی و همه رو از یاد نبرم خوب جونم برای نازگلکم بگه که یکشنبه ساعت هشت و نیم که از سرکار اومدم خونه دیدم شما تازه از خونه عزیز جون اومدی خونه از یک طرف با دیدنت جون گرفتم و خوشحال شدم که دیگه شب رو خونه عزیز نموندی و پیش خودم هستی ولی از طرفی وقتی یادم افتاد که صبح باید ساعت هفت نشده از خواب بیدارت کنم و ببرمت بگذارمت خونه عزیز جون دلم پر از غصه شد و با ناراحتی بهت گفتم مامان برای چی اومدی خونه که من صبح زود بیدارت کنم و ببرمت خونه عزیز جون خوب شب رو همونجا میموندی و فرد...