سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 29 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

کتابدار فسقلی

1392/5/27 18:48
34,688 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد هزار تا سلام به روی زیبای چون ماهت گل دختر قند عسلم فرشتهخوبی خوشی سرحالی خوش میگذره بهت انشالله .خوب بعد از احوال پرسی بریم سراغ این روزهای گرم تابستون که وجود شما شیرنش کرده مثل عسل .خوب جونم بگه برای نازنین دخترم که چهار شنبه هفته قبل یعنی 23مرداد 92 من صبح سر کار بودم و ساعت حدود 10 بود که شما همراه عمه جون اومدی کتابخونهبغلقلبماچ ودیگه با عمه نرفتی و گریه و زاری ناراحتگریهکه میخوام پیش مامانم بمونم منم دلم نیومد گریه زاریت رو ببینم با این که میدونستم تا اخر وقت وپایان ساعت کاری خیلی مونده و شما هم اذیت میشی هم شیطونی میکنی گفتم پیشم بمون خیال باطلبازندهاین شد که شما تا ساعت دو ونیم یعنی پایان ساعت کاری من پیشم موندی و حسابی بین قفسه های کتابها بدو بدو و بازی کردیهورالبخندشیطان انقدر دویدی که خسته شدی و نفست داشت بند می اوهآخاومد به طوری که خودت اومدی پیشم و گفتی مامان من دیگه خسته شدماوه دیگه نمیتونم بدو بدو کنم و اومدی رو صندلی یک کم نشستی و همه کشوها رو کشیدی بیرون شیطانو توی اونها رو نگاه کردی و بعدم یک کاغذ سفید بهت دادم که نقاشی بکشی اما شما گفتی استامپ رو بهت بدماز خود راضینیشخند ومنم بهت دادمش و شما این انگشت رو هی زدی توی استامپ و هی زدی روی کاغذ و گفتی میخوام رای بدماز خود راضیعینک سی چهل باری که رای دادی از رای دادن خسته شدیاوه گفتی مهر میخوام بهت مهر تاریخ زن دادم و چند دقیقه ای باهاش سرگرم بودی بعد از اون هم من داشتم نشریات رو ثبت میکردم که مهر ثبت رو دیدی سوالمتفکروخواستی که مهر ثبت رو بهت بدم و منم بهت دادم چند تایی هم مهر ثبت رو برگه زدی و بعدشم گفتی مامان من رای دادم انتخاب رو هم کردم ببین با این مهر گردی هم زدم توی کاغذ از خود راضیچشمکعینکحالا بگیرش ثبتش کن بعدم ازش پرینت بگیر(ومن تعجبمتفکرنیشخندقلبلبخندماچبغل) وای که وقتی این حرفها رو ازت شندیم فکر کردم ما چه نسلی بودیم و شماها چه نسلی هستید من تا بیست سالگی کامپیوتر نداشتم و باهاش کار نکرده بودم و شما الان حرف از اسکن و پرینت و... میزنی قربون اون زبون شیرینت بشم منقلببغلماچ بعدش شروع کردی به تعریف و تمجید از من و از کتابخونه مامان من خیلی دوست دارم تو مادر مهربون منی خیلی خوبی بعدشم اومدی چند باری من رو بوس کردی و دستم رو بوسیدیبغلقلبماچ (نمیدونم از کی یا کجا یاد گرفتی دو ماهی میشه همش میای و میگیری دستای من رو بوس میکنی و میگی مادرجون مادر مهربونم توی خیلی خوب و مهربونی من خیلی دوست دارم و... دائم توی خونه کارت شده همین کارها)بعدشم هی گفتی کتابخونه خیلی خوبه من اینجا رو خیلی دوست دارم اینجا خیلی قشنگه لبخندهورامامان هر روز من رو بیار کتابخونه نیشخند.بعدشم من رفتم سر قفسه ها تا کتابهای بازگشتی رو سر جاهاشون بچینم که شما هم دنبالم اومدی بعدشم شروع کردی به کتابدار بازی من شده بودم مراجع و شما شده بودی کتابدار برگشتی بهم میگی خانم کتابهای انگلیسی میخواستیدسوال منم گفتم بلهلبخندنیشخند شما گفتی کتابهای انگلیسی برای بزرگترهاست بیایید دنبال من قفسه اش اونطرف  بیایید تا من راهنماییتون کنم از خود راضیعینکچشمکوای که انقدر کوبیدم تخت سینه ام و قربون صدقه ات رفتم باشنیدن این حرفها که خدا میدونهلبخندبغلقلبماچخوشمزهفرشته. بعدشم میگی خانم اون کتاب مرجع هست فقط توی کتابخونه میتونید استفاده کنید نمیتونید ببرید خونهوقت تمام قربونت برم که از الان شدی یک پا کتابدار فسقلی منلبخندقلبماچ . یکی از مراجعین مون کتاب در مورد تربیت فرزند میخواست که چند تایی براش آوردم و ایشون دوتاش رو انتخاب کردند و بردند بعد از اینکه از کتابخونه برگشتیم خونه عصرش دیدم توی خونه راه میری و همش میگی کتاب در چه موردی میخواید بعدهم خودت در جواب میگی کتاب در مورد تربیت فرزند میخوام در مورد تربیت فرزند کتاب دارید ؟ کتاب تربیت فرزند بهم بدید.لبخندبغلقلبماچالهی فدات بشم من که وقتی میایی کتابخونه حواست به همه جا و به همه چیز هست فسقل خانم من خلاصه اون روز تا ظهر کتابخونه بودی و همش حرف میزدی کلافهانقدر حرف زدی که یکی از بچه های کتابخونه که اومده بود تا از اینترنت استفاده  کنه و نیم ساعت چهل دقیقه ای هم اونجا بود  از یک طرف میگفت ماشالله چقدر دخترتون شیرین زبون و باهوشهخجالتاز خود راضیفرشته و از طرفی خدا به دادتون برسه توی خونه هم همین قدر حرف میزنه ماشالله یک لحظه هم آروم نمیشه خدا براتون نگهش داره بله این هم قصه چهار، پنج ساعت کتابخونه اومدن سرکار علیٌه که گفتم براتون بنویسمش تا در اآینده بخونی و ازش لذت ببری و بدونی اون موقع که فسقلی بودی چقدر شیرین و خواستنی بود ی و البته باهوش و دلبر خوب نازگلم حرفهام برای امروز تموم شد تا یک پست دیگه در پناه معبود یکتا .بای بای

1392/5/27

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (69)

مامان آرشيدا قند عسل
27 مرداد 92 14:04
ببخشيد خانم من يه كتاب در مورد سونيا گلي ميخواستم از كدوم قفسه بايد بردارم؟!! جان پرينت راي دادي عزيز دلم كه اينهمه علاقه داري در مسائل مهم كشورت شركت كني تو كه اينهمه شيرين زبوني نميترسي يه وقت بيام بخورمت!!!


خال خو این وبلاگی من همون کتاب زندگیمه دیگه هروز هروز بیا بخونش و ازش لذت ببربله رای دادم اونم نه یکی که صدتا هم بیشتر
مامان آروین (مریم)
27 مرداد 92 16:57
سلام . امروز دو تا پست آپ کردم ، دوست داشتی نگاه کن .




چشم میام پیشتون
ღ مونا مامان امیرسام ღ
27 مرداد 92 19:54
عزززززیزم شما چند بار با مامان جون رفتی کتابخونه که اینقدر خوب بلدی کتابداری بازی کنی
خیلی بانمک بود خدایی
اسکن و پرینت هم که ..
خیلی بانمکه هرچیزی که میبینه بجاش استفاده میکنه منظورم رای دادنشه


خیلی که نمیرم شاید چند ماه یکبار ولی خاله جون ما حرف رو روی هوا میزنیم نمیگذارم از دهن طرف بیادبیرون و ما تکرارش میکنیم
مامان محمد و ساقی
28 مرداد 92 0:21
ثبتش کردی و پرینت گرفتی؟
آفرین در مورد کتابهای مرجع هم میدونه
اینقدر که ماشالله ماشالله باهوشه تموم حرفهاتون رو ظبط میکنه و بعدش هم پخش میکنه
خدا حفظت کنه عزیزم


بله خاله جون میبینی بچه های عصر تکنولوزی کجا و ما کجا گاهی وقتا فکر میکنم من دهه پنجاهی پیش این فسق خانم عقب موندگی ذهنی دارم
mamanebaran
28 مرداد 92 10:22
عزیزمممممممممممممممممممممممم
فدای این شیرین زبونیات بشم
قربونت برم که کتابدار کوچولو بودی
فدات شم که انقدر خانومانه از مامان مهربونت قدر دانی می کنی و دستای زحمتکششو بوس می کنی
مامانی مهربون این کارا به خاطر اینه که سونیای عزیزم میدونه که چقدر زحمت میکشی و دیگه کاملا اینا رو درک می کنه و با این کارش می خواد خستگیارو از تنتون بیرون ببره ، آفرین به گل دخترم


الهی سالیان سال زنده باشی و سایه ات روسر باران عزیز باشه ممنونم از حرفهای قشنگت عزیزم کلی روحیه گرفتم با خوندن این کامنت
آیسان مامان ماهان
28 مرداد 92 11:23
تصدق سونیا دخملی کتابدار که اینهمه باهوش و مهربونه ..


خدا نکنه خاله جون الهی 120 سال زنده باشی
آیسان مامان ماهان
28 مرداد 92 11:33
مامان سونیا زندگی و مدل بچه های ما چقد به هم شبیه هستن ،فقط فرقش اینکه سونیا پیش شما مییاد شارژ میشین و دلبری میکنه،ماهان میاد پیشم همه انرژی و قدرت منو با شیطنتاش میگیره و کلی کلافم میکنه


خوب دخترا با پسر فرق دارند بعدشم این که سر کار خانم میاد کتابخونه رو روی سرش میگره خیلی خوبه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آیسان مامان ماهان
28 مرداد 92 11:34
خاله فدات شما که دست به رایت خوبه یه رای هم به من بده


ای به چشم خاله جون هر وقت رای لازم داشتی خبرم کنه تا سه سوته چند صدتایی رای بهت بدم و انتخابت کنم
آیسان مامان ماهان
28 مرداد 92 11:41
پ چی فکردی خانوم خانوما،بایدم بچه هامون رودست ما بلند شن و باهوشتر باشن..الکی نیست که ما نسل از همه چی سوخته،عغده ای شدیم و تموم آرزوهای خودمونو رو بچه ها سرمایه گذاری کردیم و با کلاسای متفاوت و ... ،،به اینجا رسوندیمشون ...


والا ما هنوز هیچ کلاسی نفرستادیم این خانوم خانم ها رو فکر کن کلاس بره چی میخواد بشه فسقلکم
آیسان مامان ماهان
28 مرداد 92 11:43
سونیا جونم منم تو صفم ها خاله...یه کتاب مرجع و یه کتاب مخصوص تربیت پسملای شلوغم به من بده عزززززززززززززززززیزم


چشم خاله تشریف داشته باشیدالان برای شما هم یک کتاب خوی میارم
آیسان مامان ماهان
28 مرداد 92 11:45
چه روز کاری خوبی براتون بوده ،،دقیقا و عمیقا درکت میکنم مامان سونیا جونم


خیلی هم خوب بوده ببینم خاله دلت میخواد بین مادر و دختر رو شکراب کنی نه
مامان پارسا
28 مرداد 92 11:53
ماماني پيشنهاد من اينه از اين به بعد سونيا جون رو جاي خودتون بفرستين كتابخونه و خودتون استراحت كنيد


آی گفتی خاله قربون اون دهنت برم
مامان آرشيدا قند عسل
28 مرداد 92 12:10
جانننننننننننن اول شدم.


شما همیشه اولی عزیزم قدم به چشم همیشه بیا تا اول بشی
مامان آروین (مریم)
28 مرداد 92 15:56
وای چقدر باحال تمام اصطلاحات کتابداری رو بلده از بسکه باهوشه زود یاد میگیره ....
راستی سونیا خانم کتاب در مورد پسرهای شیطون و بازیگوش چی دارین ؟
1000 ماشاالله


بله خاله داریم خوبشم داریم یک خوبش رو رزرو میکنم برای شما بیایید ببرید بلکه بتونید کاری با این ماهان جون بکنید که از فکر از خونه بیرون کردنتون بیاد بیرون
ندا
28 مرداد 92 19:44
قربونت برم دختر گل


زنده باشی خاله جون
مامان آرین
28 مرداد 92 23:36
سلام به پرنسس کوچولوی باهوش سونیا خانم.مثه همیشه شیرین زبون..باهوش....وبسیار دقیق و نکته بین.آفرین به شما عزیزدلم.هزارماشاالله .مامانی راستی شما تخم کفتر به این خانم طلا دادی ؟


ممنونم خاله مهربون والا چی بگم خاله این فسقلیها نیاز به تخم کفتر ندارند
مامان موژان جون
29 مرداد 92 10:44
ای خاله فدات بشه با رای دادنت


ممنونم خاله جون خدا نکنه الهی 120 سال زنده باشید و سایه اتون روی سر گل دختر باشه
مامان موژان جون
29 مرداد 92 10:47
ای خاله فدات بشه با رای دادنت[بغل
مامانی فکر کنم قبل بازنشستگیت کاری میکنه شما از اونجا اخراج بشین خودش بیاد


نه خاله من که دلم نمیخواد دخترم مثل من کتابدار بشه انشالله که یک رشته خیلی عالی رو انتخاب کنه و موفق باشه دوست ندارم دخترم ادامه دهنده راه من باشه
مامان تارا و باربد
29 مرداد 92 11:32
سلام ببخشید خانم میشه یه کتاب در مورد چگونگی چلوندن بچه های گوگولی به من بدید لطفا
قربون تو کتابدار کوچولوی باهوش
مامانی هزار ماشالا به جونش اسفند دود کن براش ببوسش به جای من


خاله جون شما که دوتا از این گوگلیهای شیرین دارید باید روش چلوندن گوگولیها رو هم بلد باشید
زنده باشی خاله جون
ممنونم خاله جون از محبتتون به رو چشم ممنونم از راهنماییت
مریم بانو
29 مرداد 92 12:10
ناااااااااااااااااااااااااااازززززززززززززززززززززززززی چقدر عسله این سونیا جوووووووووووووون
ماشششششششالله بهش که انقده خواستنیه
خداییش از طرف من 2تا مااااااااچ محکم ازش کنید
دل منو برده بدجور
خداکنه منم دختر دار بشم
دختر خیللللللللی خوبه
البته الان که نه
تا یه 3/4 سال دیگه انشالله

راستی با یه عیدیانه باحال بروزم و منتظر نظر زیباتون


خیلی ممنونم مریم جون شما همیشه محبت داری به ما چشم ماموریت محوله انجام میشود از طرف خاله مریم
انشالله هروقت که دوست داری خدا یک دختر ناناز شیرین زبون بهت بده تا هر روز برات دلبری کنه و شما بنویس و ما بخونیم و لذت ببریم
ای به چشم الان میام بانو
نگاری
29 مرداد 92 13:18
اخیییی چقدر خندیم از دستش
جونم
کوچولوی باهوش


ممنونم خاله جون محبت دارید انشالله گل پسر شما هم زبون بازکنه و بزرگتر بشه حسابی براتون دلبری میکنه مامانی
مامان متین و مهبد
29 مرداد 92 14:41
وای وای حسابی سر مامانی رو گرم کردیا
بچه های امروزین دیگه هر چیزی ازشون برمیاد و اطلاعاتشون در حد عالیه
عزیزم.ببین چقدر خوشحال بوده که پیشتونه و اینجوری ازتون تشکر کرده .ماشالله ماشالله
دیگه چی میشه گفت به این همه هوش و زکاوت.


ممنونم خاله جون نظر محبت شماست
مامان عبدالرحمن واویس
29 مرداد 92 15:48
جونم عززم بااین شیرین زبونیات


مرسی خاله جون
مامان آوا
29 مرداد 92 17:54
چه شغل خوبی آوا هم دوست داشت خانم کتابخونه دار بشه البته این شغل پارسالش بود الان عوضش کرده جیگر سونیا جون برم
مامان حسنا
29 مرداد 92 20:59
مامان فتانه
29 مرداد 92 22:02
وااااااااییییییییییییییییی چه حرفهایی میزنه این دخملی واقعا جای تعجب داره افرین به این دختر
مامان تارا
29 مرداد 92 23:52
قربون این کتابدار فسقلی و شیرین زبون دخملی با اینهمه رای که تو دادی کاندیدت حتما برنده میشه ای جانم چه قدر دقتت بالاست و کارها و حرفهای مامان رو قشنگ اجرا میکنی
مامان تارا
29 مرداد 92 23:54
مامانی میدونی یکی از آرزوهای دوران بچگی ام این بود که یه کتابخونه بزرگ داشته باشم تاهرچه دلم میخواد کتاب بخونم اگه میشه چندتا کتاب و رمان خوب که ارزش خوندن داشته باشه رو بهم معرفی کنمرسی
مامان فاطمه
30 مرداد 92 9:58
سلام وبلاگت را دیدم جالب بود. یه سر به وبلاگ نقاش کوچولوی من بزنید و اگر دوست داشتید لینک کنید. وبلاگت لینک شد. موفق باشی http://dadina.blogfa.com
مامان موژان جون
30 مرداد 92 11:00
انشالله اونی که ارزوشه برسه عزیزم
مامان مبينا
30 مرداد 92 11:51
سونيا جونم ....من خيلي وقته ميخوام برم كتابخونه وقت نمي كنم يه پارتي بازي مي كني برام يه كتاب در مورد تربيت فرزند بفرستي فدات؟؟؟؟؟؟؟
مامان مبينا
30 مرداد 92 11:55
ايشال خدا اين دختر باهوشو دوست داشتني رو براتون نگه داره
مامان مبينا
30 مرداد 92 11:55
كار تو كتابخونه واقعا شيرينه من تجربشو دارم خصوصا اگه يه دختر قند عسل هم كنار آدم باشه

یعنی شما هم کتابدار بودید؟
خاله بهاره
30 مرداد 92 18:15
خصوصی عزیزم
خاله بهاره
30 مرداد 92 18:26
الاهی من فدای این دختر باهوش وزرنگ
ریحانه
30 مرداد 92 19:47
سلام من امروز به طور اتفاقی این سایت رو دیدم واقعا عالی بود ذوست گرامی .
ریحانه
30 مرداد 92 19:58
سلام من امروز به طور اتفاقی با سایت شما آشنا شدم واقعا عالی بود .
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
31 مرداد 92 5:08
سلام_________________________$$$$$$$_______________$$____
________________________$$$$$$$$$$___________$$$$$___
____________من اپم...._____$$$$$$$$$$$________$$$$$$$$__
________بیا سر بزن.....______$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$___
______نظر یادت نره..._________$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$__
_____________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$___
________میخوام بترکونی_________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$___
_________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$____
________________$$$______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$____
______________$$$$$$$$_____$$$$$$$$$$$$$$$$$____
_____________$$$$$$$$$$_____$$$$$$$$_$$$$$_____
___________$$$$$$_$$$$$$$$__$$$$$$$___$$$$_____
__________$$$$$_____$$$$$$$$_$$$$$$____$$$_____
_________$$$$__________$$$$$$$$$$$$$$___$$$____
_______ $$$$____________$$$$$$$$$$$$$$___$$$____
______$$$_________________$$$$$$$$$$$$____$$$$$$___
___$$$$$$___________________$$$$$$$$$$

سلام نازنینم
با سه تا پست جدید اپم

پست ثابت و حتما مطالعه کنید
مخصوصا دوستایی که میخواستن تو قرار وبلگی ما رو همراهی کنن بخونن که میخوام برش دارم
پست تولود ایلیا و

رفتن عروسی


میام پیشتون
علامه كوچولو
31 مرداد 92 11:39
الاااااااااااااااااااااااهي ميگم از شنبه نگن شما رو نميخايم سونيا جون بياد به قول اون خانومه شما چطوري از پس اين همه انرژي و بلبل زبونيهاش بر ميايين؟ راستي چرا هيچ عكسي ازش نميذارين؟علت خاصي داره؟
عالمه مامان امیرحسین
31 مرداد 92 11:55
سلام...چطوری؟؟؟ _______________¶¶¶¶¶¶ __________¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶ _____¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶ _¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ___ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ [█]¶¶¶¶¶ ____¶¶¶¶¶ [█] ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _____¶¶¶¶¶¶¶`▼´¶¶¶¶¶¶ ______¶¶¶¶¶¶¶·♥·¶¶¶¶¶ __¤’¤’¤’¤’¤’¤’¤¶¶¶¶¶¶¤’¤’¤’¤’¤’¤’¤ __¶¶¶¶¶’¤’¤’¤’¤’¤I T.’¤’¤’¤’¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¤’¤’¤’¤’¤’¤’¤’¤’¤¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶____ ¶¶¶¶¶’¤’¤’¤’¤’¶¶¶¶¶____ ¶¶ ¶¶_____ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶____¶¶ _¶¶___¶¶¶¶¶________¶¶¶¶___¶¶ __¶¶¶¶¶¶¶¶___________¶¶¶¶¶¶ (♥)¤ª˜¨¨¨¨˜ª¤(♥)¤ª˜¨¨¨¨˜ª¤(♥) آپم...بدو بیا منتظرم نذاریاااااااااا
مامان تسنيم سادات
31 مرداد 92 11:56
واى واى واى .... اين شيرينكووووو..... ببخشيد خانم من يه كتاب در مورد خوردن يك عدد سونيا لازم دارم ميشه بهم بديد .... حيف اينجا آيكون چلوندن نداره مامانى بى زحمت خودت زحمتش رو بكش خصوصى هم داريد مامانى
☆ یاسمین ☆
31 مرداد 92 14:43
ماشاله به هوشت،با این حرفای و کارای شیرینت خستگی رو از تن مامانی میگیریلذت میبرم وقتی میام اینجا و از کارای دخملی با خبر میشم الهی که همیشه پر از انرژی باشی عسل خاله
مامان مهنا
31 مرداد 92 14:49
چ گل دختر نازی
مامان مهسا
31 مرداد 92 15:08
خاله فدای سونیا جون بشه
مرجان مامان آران
1 شهریور 92 0:04
شمااا چقدر نازی اخهههههه خانوم کتابداررررررررررر به منم یه کتاب خوب معرفی کنیدددددددد قربونتتتتتتتتتتت برم عزیزممم
مامانی درسا
1 شهریور 92 3:32
ایول ....... خانوم یه کتاب به سلیقه خودتون به ما هم بدین لطفا" ..... هزار ماشاالله این بجه های امروزی از هیچی کم نمیارن ......
مامان فاطمه کوچولو
1 شهریور 92 13:29
منم از شما متشکرم که وقت گذاشتید. با کمال میل شما را لینک می کنم
مامان فاطمه کوچولو
1 شهریور 92 13:33
چه جالب خانومی. آخه منم توی اداره ی امورات کتابخانه های عمومی استان کار می کنم. محل کارم هم بزرگترین کتابخونه ی مرکز استانمونه. آخه خودمم نویسنده ام وبخاطر همین محل کارم را و تمام دوستای کتابدارم که هر روز باهاشونم خیلی دوست دارم
مامان مهسا
2 شهریور 92 10:29
خاله جون فدای مو های خوشگلت بشه به ما هم سر بزنید
نسیم-مامان آرتین
2 شهریور 92 11:59
ای جونم- دخمل کتابدار شیرین زبون وباهوش خودم کلی اسپند برا ش دود کن مامانی
عرفان خان و مامان زهره
2 شهریور 92 17:53
سلام به همه مامانای عزیز و دوستای خوبم جدیدا یه طرحی از طرف یکی از دوستان پیاده شده که فوق العاده راحته و مفید برای یاد و شاد کردن عزیزایی که دیگه بینمون نیستن. یه گروه 30نفره تشکیل میدیم و هر نفر یه عزیزش رو ثبت نام میکنه (نام مرحومه / مرحومه + نام پدرش) بعد از تکمیل گروه یه برنامه براتون ارسال میشه که ماهانه هر نفر باید 1جزء قران و 1روز کامل نماز قضا و 1نماز آیات برای عزیزی که اسمش ذکر شده بجا بیاره. خوبیش اینه که 1ماه برای انجام اعمال فوق العاده کوتاه و ساده فرصت داریم. منتظرتون هستم عزیزای دل
آیسان مامان ماهان
3 شهریور 92 10:15
سلام ماما سونیا خانوم ،،چرا نیستین عاخه
آیسان مامان ماهان
3 شهریور 92 10:16
نه که من تب شعرم به جوش اومده و برا پسملی شعر گفتم ،باید همه بیاین و ببینین و بهم افتخار کنین،زودی اومدیاااااااااااااااااااا
آیسان مامان ماهان
3 شهریور 92 10:16
راستی اینا برا سونیا جونی شیرین زبون
SamaN
3 شهریور 92 10:26
سلام خوبی وبلاگ زیبایی داری مخصوصا با عکس سونیا که زیباتر هم شده خوشحال می شم بهم سر بزنی امیدوارم زندگی خوبی رو در کنار فرزندت داشته باشی .من لینکت می کنم
مامان محمدرهام جون
4 شهریور 92 0:22
هزارماشالله دختر شیرین وباهوش ومهربون
مامان آنی
4 شهریور 92 7:52
__*##########* __*############## __################ I LOVE YOU _##################_________*####* __##################_____*########## __##################___*############# ___#################*_############### ____################################# ______############################### _______############################# ________########################### __________### ##################### ___________###################### ____________#### ######## ####### _____________################# ______________############### _______________############# ________________########## _________________######## __________________###### __________________ #### __________________ ### ___________________ #
مامان پریسا
4 شهریور 92 9:59
این که خیلی خوبه ایشالله زود یاد بگیره و به مامان کمک کنه.
مامان پریسا
4 شهریور 92 9:59
راستی سلام. خوبید؟ ببخشید که دیر بهتون سر زدم ولی خیلی دلم براتون تنگ شده بود. با گرما چکار میکنید؟
مامان مهسا
4 شهریور 92 10:39
سلام ما این چند روز میخوایم بریم شمال فردا حرکت میکنیم این چند روز خواهرم به کارای وبلاگ مهسا میرسه
آیسان مامان ماهان
4 شهریور 92 13:21
حالا دیگه شما همینو بپذیر ،خودم که میخونم ،کلی انرژی میگیرم و راه به راه برا خودم اسپند دود میکنم،داشتم با خودم فک میکردم این شاعرا باید یه باغ پر اسپند بخرن بذارن دم دستشون با این حساب
آیسان مامان ماهان
4 شهریور 92 13:24
اگه من منم که بلتم،این مهرشو از دل بابایی بکنم و بذارمش تو آمپاس تا مامانی شه بچم مایش دو سه تا اینجوری اینجوریه و دوسه تا قطره اشک از نوع تمساحی
آیسان مامان ماهان
4 شهریور 92 13:25
فدا مدات خانوم خانوما،الان که وقت ندارم بعدا یه شعر توپ توپ برات میگم
مامان محمد و ساقی
4 شهریور 92 23:29
سلام همین یه دونه کامنت من اومده بود؟ بیشتر بود
مامان بردیا
5 شهریور 92 11:48
سلام.خوبین؟با تبادل لینک موافقید؟
مامانی درسا
6 شهریور 92 3:03
مامان آرشيدا قند عسل
6 شهریور 92 11:58
سلام مامان خانومي پس كوشي بيا ديگه منتظرتونيم.
ساراکوچولو
6 شهریور 92 12:53
ماشالله به دخترکم...راستی اومدم شماروبه جشن تولد سارا جون تووبش دعوت کنم..
مریم بانو
7 شهریور 92 17:47
سوپرررررررررررررررررررررااااااااااااااااااااااایز دارم براتون اونم چه سوپرااااااااااااااااااااایییزی منتظر قدم ها و نظرات قشنگتون هستم