سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 29 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

مامانم دوست منه

1392/6/8 18:43
6,048 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد سلام گرم به روی زیبا تر از ماه گل دختر قند عسلمفرشته، خوبی خوشی حال و احوالت خوبه نازنین مه جبینمقلب. بازم عذر تقصیر بابت تاخیر .چون این روزها خیلی سرم شلوغه و کارم  زیاده  هم توی خونه هم سر کار اصلا وقت ندارم بیام و برات بنویسم عزیزم الان هم یک جوری کارهام رو رها کردم به امان خدا و اومدم وبت تا برات بنویسم و شما هم طبق معمول مشغول ویرانگری و بریزو بپاش خودت هستی اساسی. و حسابی داری شلوغ میکنی و هر ثانیه یکبار هم صدا میکنی مامانی و من باید بگم جانم خدا نکنه بگم بله یا بگم مامان اونوقته که صدات در  میاد و میگی بگو جانم نگو بله یا نگو مامان سرکار خانماز خود راضی توقعتون این هست که هر بار کلمه جانم رو از زبون من بشنوی نه کلمه دیگه ای رو فسقلی شیرین زبون من ماچبغلخوب بریم سر اصل مطلب که بلاخره بعد از  دو ماه و نیم طلسم شکسته شد هوراو جمعه هفته قبل تصمیم گرفتم ببرمت پارک ولی به خاطراینکه سورپرایز بشی از طرفی هم دم به دقیقه نگی پس مامان کی میرم تا موقع رفتن هیچی بهت نگفتم ساعت سه بعد از ظهر بود که اومدی پیشم و گفتی خوابت میاد و توی بغلم خوابیدی یک ربعی بود توی بغلم خوابخواب بودی که خواستم بگذارمت زمین چون پام خواب رفته بود .تا گذاشتمت زمین بیدار شدی و شروع کردی به نق زدن دوباره بغلت کردم که بخوابی اما نیم ساعتی گذشت و شما خوابت نبرد منم بهت گفتم میای بریم پارک شما هم خوشحال و ذوق زده از خود راضیهورا گل از گلت شکفت و گفتی بله که میام پا شو بریم پارک  همین ساعتها(پنج و نیم بعد از ظهر)با هم رفتیم پارک و به محض ورود یک پسر کوچولوی حدودا پنج شش ساله  به اسم میلاد بدو بدو اومد طرفمون و دست شما رو گرفت و شروع  کرد به سلام و احوال پرسی و پیشنهاد داد بهت که با هم برید و سر سره بازی کنید شما هم سرت رو انداختی زیر و با یک حجب و حیاییخجالت که مخصوص خودت هست یک کم این پا و اون پا کردی و بعدشم به من یک نگاه کردی تا ببینی چی بهت متفکرمنتظرمیگم اجازه میدم بری بازی یا نه که دیدی من موافقم و شما هم بعد از گرفتن تائیدیه من راه افتادی به طرف  سرسره و شروع کردی به بازی و با آقا میلاد حسابی بازی کردی  در حین بازی بود که میلاد بهت گفت با من دوست میشی شما هم بهش گفتی مامانم دوست منه من و مامانم با هم دوستیم و بازیت رو ادامه دادی و نکته جالب پارک هفته گدشته این بود که دقیقا تا هفته قبل از سرسره که پائین میومدی باید حتما من یا بابایی پائین سرسر بودیم و میگرفتیمت ولی از هفته گدشته دیگه نیازی نیست ما بگیریمت و خودت تنهایی بازی میکنی سوارتاب هم که میشدی زیاد هولت نمیدادیم تا بری بالا چون میترسیدی ولی از هفته قبل هرچی هم که هولت بدم و تاب بالا بره نمیترسی و انگار تازه متوجه شدی که هرچی تاب بالا تر بره لذت بیشتری داره خلاصه اینکه حسابی بازی کردی و تخلیه انرژی داشتی حسابی. انقدر بازی کردی  که سیر بازی شدی یک پسر کوچولوی یک و نیم ساله هم اونجا بود که شما خیلی ازش خوشت اومده بود و همش میخواستی باهاش بازی کنی و یکسره میرفتی و دستش رو میگرفتی و میگفتی نی نی بیا بریم بازی کنیم وقتی هم که از پارک اومدیم بیرون با یک بغض و اخم برگشتی بهم گفتی آخه چقدر بهت بگم یه نی نی برای من بیار اگر برام نی نی آورده بودی مثل این نی نی پسره که دیدیم حالا من توی پارک باهاش بازی میکردم.(چند وقتی هست که دائم میگی مامان برای من یه نی نی بیار تا من بهش بگم جانم ،قربونت برم،بعدشم بزارمش روی پام و لالایی براش بخونم لالا کنه ،خودم بهش به میدم،خودم   بی بیش رو عوض میکنم برات فقط شما برای من یه نی نی کوچولو بیارید)ساعت هفت و نیم بود که راه افتادیم و اومدیم خونه هنوز چند قدمی از پارک دور نشده بودیم که گفتی مامان خوابم میاد و من هم از یک مسیری برای برگشتن راه رو انتخاب کرده بودم که تاکسی خورد نبود و باید تا خونه پیاده میومدیم خلاصه تا بیایم برسیم به خونه هزار بار گفتی مامان من خوابم میاد مامان من دارم میافتم بلاخره با هر مصیبتی که بود رسیدیم خونه و هنوز ده دقیقه نشده بود که شما خوابت برد تا ساعت ده خوابیدی و ساعت ده من سفره انداخته بودم که شام بخوریم که بیدار شدی و حسابی شام خوردی و بعدشم رفتی توی جات و خوابیدی تا صبح که صدات کردم و بیدار شدی و من بردم گداشتمت خونه عزیز جون خودم هم رفتم سر کار.خوب عزیزم من باید برم و به کارهام برسم تا پست بعدی در پناه حق .بای بای

8/6/1392

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (45)

خاله بهاره
8 شهریور 92 17:51
الاهی فدات بشم با اون حجب وحیا خوب مامان احساس تنهای می کنه یکی براش بیار فدای شیرین زبونیت
مامان مبينا
8 شهریور 92 19:03
اي جونم ، دختر خوشكلو با حيا.ايشالا هميشه زنده باشي گلم.ماماني چرا مي زاري بچه مون تنها باشه؟؟؟دلت مياد؟؟؟

راستي ماماني اين عكس سونيا جون خودشه




بله عکس خودشه اون عکس کنار وب
ای بابا حالا همه با این دختر همدست شدن و بر علیه من یعنی باید به فکر نی نی باشم من ؟؟؟؟؟؟؟

مامان مبينا
8 شهریور 92 19:13
.سونيا جونمو ببوس.منم آپم







به چشم الان میایم پیشتون
مریم بانو
8 شهریور 92 22:00
واااااااااااااای خدا من بخورم این دختر ملوس نازنازی شیرین زبون رو
هزار ماشالله به این فهم و شعورش
این حرفی که به پسر بچه زده خیلی معنی داره ها
چقدر خوبه که شما رو دوست خودش می دونه
هزار ماشالله به این همه درک بالا
خدا حفظش کنه این گلوله نمک رو
بووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسسسسس

ممنونم خاله جون مهربون شما خیلی به ما لطف دارید

مامان آرتین
9 شهریور 92 10:05
سلام،هزار ماشالله به این دختر نازسوفیای عزیز خوشحالم میکنی اگه به وبلاگ من هم سر بزنی(آرتین نابغه کوچک)
آیسان مامان ماهان
9 شهریور 92 11:15
سلام عزیز دلم ،فداتم ما خوبیم دعا میکنیم شما و دخملی هم خوب خوب باشین و مث همیشه پر انژی ماچ]
آیسان مامان ماهان
9 شهریور 92 11:23
نه دیگه ،،اومدی که نسازیاااااااااااااا ،،اونوقت میشه ماجرای دست بالای دست و این حرفهاااااااا شوخی کردم عزیز دلم سایت مادر و کودک mumch.ir منبعد هر جا دعوت شدیم شمارم خبر میکنیم میزاریم رو تخم چشامون میبریمتون




ای جان انشالله این سایته هر روز شما رو دعوت کنه تا مار هم ببرید

آدرست اشتباه بود
آیسان مامان ماهان
9 شهریور 92 11:25
ای نمیری دخترررررررررررررررررررررررررر ..دو ساعت فک میکنم کدوم نی نیالان افتاد
آیسان مامان ماهان
9 شهریور 92 11:40
ای جانم به این سونیا که این کلمه رو به همه بعله های دنیا ترجیح میده


انشاللله همیشه همینجوری باشه خاله جون
آیسان مامان ماهان
9 شهریور 92 11:43
باریکلله به دخملی که برا بازی با پسرا و دوست شدن اجازه مامان میگیرنتا ابد به همین منوال گل من


بله من همینجوری که نمیگم بلدم بلدم بیا و دختر تربیت کردن من رو ببین چه حجب و حیا داره و خانمه
آیسان مامان ماهان
9 شهریور 92 11:45
خوب خانومی براش نی نی بیار بچمون این همه نی نی دوست داره این همه هم فداکاره و قراره همه کارای نی نی رو انجام بده




ای به چشم حرف

ایسان جون رو که نمیشه زمین انداخت گلم شما چرا یه آبجی نمیاری برای ماهان خان فکر نمیکنی دیگه وقتشه


آیسان مامان ماهان
9 شهریور 92 11:49
فدای سونیا دخملی که تا خونه تحمل کرده و مامانی رو اذیت نکرده برا خواب ..نازمی عززززززززززززززززیزم




مرسی خاله جون


مامان آرتین
9 شهریور 92 12:01
سلام ممنون که به ما سر زدین خوشحال شدم اگه خواستی مارو لینک کنی من شمارو لینک کردم که بازم بهتون سر بزنم(آرتین نابغه)
آیسان مامان ماهان
9 شهریور 92 13:26
ای خواهر کجای کاری،ماهانم نی نی میخواد اما نه دختر ،میگه اگه دختر بیاری چشاشو درمیارم،،ایشون خان پسر میخوان که سه نفر باشن منم مگه عقلمو از دست دادم



ببین داری تفره میری میخوای از زیر کار دربری بهانه الکی جور میکنی حالا شما زحمت بکش بیار تا ببینیم چشماش رو در میاره یانه خدا رو چه دیدی یهو دیدی اوضاع فرق کرد

آیسان مامان ماهان
9 شهریور 92 13:28
خوب خانوم بلدم بلدم،،حالا دیدیم و گیرم پسندیدیم ،،جهازش جوره جوره،،همش تک مارکه...چیزی کم و کسر نداره...



ای بابا حالا تا چند وقت دیگه که همه وقتها رزرو شدن نمیتونم بهتون وقت بدم بیاید برای مذاکره حالا حالا ها وقت ندارم بزار فکر کنم ببینم برای کی وقت ازاد پیدا میکنم بهتون وقت بدم تشریف بیارید تا ببینیم ابمون توی یه جوی میره یا نمیره
داستانک
9 شهریور 92 14:16
سلام . با تبادل لینک موافقید ؟
مامان مبينا
9 شهریور 92 14:56
آره ماماني پس چي فكر كرديمن و دوستام هممممممممه به فكر اينيم كه تو بارمن يه ني ني بياري تنها نباشم


چشم به فکر میکنم ببینم تواناییش رو دارم یا نه
الهه مامان یسنا
10 شهریور 92 9:39
وای پس به خونه شما هم سرایت کرد این قصه نی نی !!! ما هم بساطی داریم نگفتنی . دلم براتون تنگ شده بود و حسابی هواتونو کرده بودم. خوش باشید. پیش ما هم بیاید. خوشحال میشیم.


بله خانم این فسقلیها به یه سنی که میرسن خواستهای شبیه به هم دارند به نظرتون ما باید چه فکری براشون بکنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ممنونم ما هم به یادتون هستیم ببخشید سرم خیلی شلوغه وقت نمیکنم به دوستان سر بزنم
مامی یلدا وسروش
10 شهریور 92 11:01
الهی قربون این فرشته بانو بشم با این زبونش همه رو خندون میکنه.
قربون این جانم جانم گفتنش بشم که دوست نداره بله بشنوه


الهی صد سال زنده باشی خاله جون سایه ات روی سر یلدا گلی و سروش عزیز باشه ممنونم از محبتت
آیسان مامان ماهان
10 شهریور 92 11:19
واه واه واه افاده ها طبق طبقگل پسرمون به این خوبی و مامانیخوش تیپ،؛خوش قد و بلا،،مامانشم که من باشم بییییییییییییییییییییییییییییییست بیستم


واهههههههههههههههههههههه چرا بهت برمیخور پسر داری باید جنبه هم داشته باشی خواستگاری اداب و روسوم خودش رو داره بعدشم ما همه کارمون با برنامه ریزی باید باشه همینجوری بی گدار که نمیشه به اب زد
مامان آرشيدا قند عسل
10 شهریور 92 11:20
ولله يه همچين پرستاري تو خونه ات هست و اون وقت دست دست ميكني !!!! يه ني ني بيار ديگه دخملمون هم كه صادقانه كلا ميخواد خودش بزرگش كنه كلي كمكه واست بيار ديگه ما هم روحمون شاد ميشه والا وا اين آقا ميلاد چه چشمان تيزبيني داره كه خوشگل خانوم رو هنوز وارد نشده قاپ زد خوشم اومد چه جواب توپي دادي گلم مامانم دوستمه
من پيشنهاد ميكنم همچين هقفته اي يه بار نه دوبار نههه سه بار اين دخمل مارو ببري پارك تخت بخوابه تا صبح.
و اين هم براي دختر شيرين زبون خودم.


به چشم به خاطری شادی روح شما هم که شده چاری ندارم جز اینکه یه نی نی بیارم انشالله خدا قسمت شمام بکنه
والا بنده هم خیلی از این طرحها در مغز دار م برای خواب این دخمل منتها وقت عملی کردنش رو ندارم والا
آیسان مامان ماهان
10 شهریور 92 11:21
این دسته گل رو براتون فرستادم ،امیدوارم خوشتون بیاد


ممنونم خاله جون دستتون درد نکنه
آیسان مامان ماهان
10 شهریور 92 11:24
___________@@@@@@ @@@@@
_______@@@________@@_____@@_______@
________@@___________@@__@@_______@@
________@@____________@@@__________@@
__________@@________________________@@
____@@@@@@___________________@@@@@@@
__@@@@@@@@@_________________@@@@@@@
__@@______________________________________@@
_@@_________________@@@@@________________@@
_@@________________@@@@@@_______________@@
_@@@______________@@@@@@______________@@@
__@@@@_____________@@@@____________@@@@
____@@@@@@______________________@@@@@@
_________@@_________________________@@
________@@___________@@_____________@@
________@@@________@@@____________@@
________@@@______@@@__@__________@@
_________@@@_____@@@___@@@@@@@
__________@@@@@@@
___________________@
____________________@
_____________________@
_____________________@
_____________________@
______________________@____@@@
____________@@@@___@@__@__@
_____________@____@@_@__@__@
______________@@@____@_@@@
_______________________@

ببخشید اونقد حواسم به دخملی بود یادم رفت گلمو بفرستم ..تقدیم با صدتا بوس برا دخملی


خیلی ممنونم خاله جون دست شما درد نکنه شما خودت گلی ماشالله
آیسان مامان ماهان
10 شهریور 92 12:14
فدا مداتم یه عالمه عززززززززززززززززززیز


زنده باشی عزیزم
مامان دخترا
10 شهریور 92 13:01
خوش گذشت؟
تا حالا موردی بوده که بچه ها از پارک رفتن سیر شده باشن؟


چه عجب از این ورا ؟؟؟؟؟؟؟
جای شما خالی خال جون مگه میشه که پارک خوش نگذره
نه امکان نداره بچه و سیری از بازی
مامان موژان جون
10 شهریور 92 13:04
ای جان به اون حجب وحیات عزیزم
خوب مامانی یه نی نی براش بیار دیگه دخملی سر گرم میشهب
از من خودم چه کسی رو نصیحت بکنم یکی نیست به من بگه اخه اگه لالایی بلدی چرا برای خودت نمیخونی خوابت ببره


ممنونم خاله جون
ای به چشم با این همه طرفدار که این دخملی پیدا کرد من نی نی نیارم چه کار بکنم
نسیم-مامان آرتین
10 شهریور 92 13:45
چه دخمل باهوشی که میدونه دوستش مامانشه


بله خاله جون فسقلیهای این دوره و زمونه همه چی رو میدونن
مامان مهدیس و ملیسا
10 شهریور 92 17:09
نی نی میخواد مامانی دست ب کار شو
الهی فدای جیگرم بشمبلبل خاله


ای به چشم
خدا نکنه الهی 120 سال زنده باشی سایه ات روی سر گل دخترا باشه مامان مهربون
مرجان مامان آران
10 شهریور 92 17:41
عزیزممممم خدایی دختر چقدر خوبهههه
مهربون و تاز و دوست داشتنییییییییییییی
ببوس گلیوووووووووووووووو


ممنونم خاله جون شما هم ببوس اران جون رو
مامان مانلی
10 شهریور 92 18:29
ای جونم شیرین زبون نانازی



مرسی خاله
❤دو نیمه قلبم❤
11 شهریور 92 0:02
عزیزم ایشالله همیشه بهت خوش بگذره و مامانی مهربونت بتونه همیشه ببردت پارک.واقعا" تو این هوای گرم خیلی سخته
مامانی ایشالله یه نی نی گل برای سونیا جان بیارین تا از تنهایی بیرون بیاد


ممنونم خاله جونانشالله که شماه هم همیشه شاد باشید
ای به چشم یه نی نی هم میاریم برای دخملی
مامان عسل
11 شهریور 92 1:39
بخدا این دختر یه فرشته ست مامانی.
خدا برات نگهش داره و همیشه سایت بالا سرش باشه
ببوسش این نفس خانمو


خیلی ممنونم خاله مهربون شما لطف داری عزیزم
شما هم ببوس عسل جون رو
مامانی درسا
11 شهریور 92 3:00
الهی بگردم خوب مامانش نی نی میخواد دخترمون دیگه ........ قربونش ببوسش این قند عسلو


خدا نکنه صد سال زنده باشی خاله جون
چشم طرفدارا دارن زیاد میشن بابا ما تسلیم یه فکری باید بکنم برای اوردن نی نی
مامان آروین (مریم)
12 شهریور 92 8:30
الهی قربون حجب و حیات برم گلم . آفرین بر سونیاجونی که مامانش رو به عنوان بهترین دوست قبول داره و به همه هم معرفی میکنه . سونیاجون امیدوارم به آرزوت برسی و خدا یه نی نی داداشی برات بیاره و رو پاهات لالاش کنی
خاله الهام
12 شهریور 92 8:49
آفرين به اي دخمل نازمون كه جديدا اينطوري شده (شجاع شده) ميگم ماماني نكنه شما هم تو آشپزخونتون ايليا استيل كار كرديد؟؟ البته ميدونم از مزاياي ايليا استيل شجاع شدن نبود فداي حجب و حياي دخملي عجب شيطونكيه موقع شام بيدار شده
مامان موژان
12 شهریور 92 16:20
الهی خاله فداش بشه شیرین زبون خاله
آیسان مامان ماهان
13 شهریور 92 9:36
سلام خانومی کجایی؟؟؟ الووووووووووووووو؟؟؟ کجایی خانومی؟؟؟ نکنه رفتی برا سونیا جونم نی نی بیااااااااااری..هااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟ چه مامان خوبــــــــــــــــــــــــــــی خدایی...
آیسان مامان ماهان
13 شهریور 92 9:37
سونیا جونم خوبی عزیزم،،دلم برات قد سولاخه سوزن شده
مامان پریسا
13 شهریور 92 11:45
سلام خانمی. خسته نباشید باز هم دستتون درد نکنه با این همه مشغله باز هم به فکر اینجا هستید و چه خوبه که سونیا جون مامانشو به عنوان دوستش قبول داره ایشالله همیشه و تا بزرگ شدن سونیا جون همینطور باشه.
مامان تارا و باربد
13 شهریور 92 14:11
ای جان دلم این خانوم خوشگله با حجب و حیا چه کار خوبی کردی بردیش پارک امیدوارم همیشه خوش باشید دوست پر مشغله خودم
مامان تارا و باربد
13 شهریور 92 14:12
یادم رفت حالا چه کار کنیم بچعه مون همبازی ( عروسک )می خواد تازه خودش کاراشو می کنه مامانی نگران هیچیش نباش
مامان نیایش
13 شهریور 92 18:06
ماشاالله به این دختر هورااااااااااااااااااا
مامان فتانه
13 شهریور 92 18:12
ای جانم خوب مامانی براش یک نی نی براش بیار دیگه
مامان آرین
15 شهریور 92 13:59
سلام مامان سونیا .به پیشنهاد سونیا خانم کمی بیشتر فکر کنید .همچی بدم نمیگه خوب!تنهاست دیگه بچه؟
مامان سيد محمد سپهر
31 شهریور 92 8:23
الهي فداي گل روش بشم كه مامان دوستشه .....ببوسين عزيز دل را