سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

انعکاس

سلام و صدتا سلام گرم به روی زیباتر از ماه گل دختر قند عسلم خوبی خوشی مامانی  خوب جونم بگه برای نازنین دخترم که روز جمعه 6 اردیبهشت ساعت نزدیک ده بود که عمه جون اومد دنبالت  و رفتی خونه عزیز جون و قرار شد عصر من و بابایی بیاییم اونجا دنبالت و از اونجا بریم سر ساختمونمون که مشغول بنایی هستیم عصری من و بابا میخواستیم بیاییم خونه عزیز که از اونجا با هم بریم  منم یک دست لباس برات برداشتم که بیام خونه عزیز لباسهات رو عوض کنم و از اونجا بریم وقتی اومدیم خونه عزیز جون دیدم شما با بابا بزرگ و عزیز جون رفتی ما هم  خودمون اومدیم و دو ساعت و نیمی اونجا بودیم و شما حسابی با هرچی که دلت خواست بازی کردی  یک کوچولو تاب  بازی ک...
9 ارديبهشت 1392

فقط بعضی هاش

  عشق يك سيب بهشتي است كه بي پرهيز است وبه اندازه چشم تو خيال انگيز است... مملو از خون دل است اين همه اما دل نيست كاسه ي صبر من است اين كه چنين لبريز است حيف از اين صرف نظر هاست خدا مي داند كه دل منصرف از عشق دلي ناچيز است.......   سلام به روی ماهت گل دختر قند عسلم خوبی مامانی ببخشید که بازم دیر برات مینویسم اما این روزها بی حوصله ام  نمیدونم چرا؟ ولی اینطوریم الان هم که میخوام برات بنویسم خودم نمیدونم چی بنویسم فقط اومدم بعضی از حرفهات و کارات رو تا از یادم نرفته و فراموش نشده بنویسم تا مبادا غبار زمان روش رو بپوشونه زیاد حاشیه نمیرم و شروع میکنم دیروز دارم سیب زمینی پوست میکنم وخلال میکنم برای غذا اوم...
4 ارديبهشت 1392

دوستت دارم

افغانی ………..صدقه تو شونوم!………….!Sadghe to shonom 2- انگلیسی ……………..آی لاو یو!……………………!I love you 3- ایتالیایی …………………تی آمو!……………………..!Ti amo 4- اسپانیایی …………….ته کویرو !………………………!Te quiro 5- آلمانی ………….ایش لیبه دیش!………………!...
2 ارديبهشت 1392

میزبان ماه میشویم

سلام و صد تا سلام به روی زیبای گل دختر قند عسلم خوبی مامانی حال و احوالت خوبه؟ انشاالله  که خوبه جونم بگه برای نازنین مه جبینم روز یکشنبه تعطیل بود من خونه بودم از همون اول صبح که بلند شدی از خواب پرسیدی مامان کی میری سرکار عمه  الان میاد من رو ببره خونه عزیز گفتم نه مامان امروز من سرکار نمیرم تعطیله توی خونه پیشت میمونم هنوز جمله من کامل نشده بود و حرف از دهنم بیرون نیومده بود که گفتی پس پاشو بریم پارک گفتم باشه عصر. به خیال خودم گفتم یادت میره و از سرت میافته اما زهی خیال باطل مدام رفتی و برگشتی گفتی مامان بریم پارک گفتم بریم خونه عزیز جون گفتی نه من میخوام برم پارک اگر من رو نمیبری پارک پس یالا پاشو برو سرکار چرا موندی خونه...
28 فروردين 1392

تق و تق صدا میاد صدای کفش پاش میاد

سلام و صدتا سلام به روی زیبا تر از ماه گل دخترم خوبی خوشی مامانی   میخوام برات از دیروز بگم 21 فروردین سال 1392  من شیفت صبح سرکار بودم ساعت نزدیک نه و نیم بود که دیدم صدای دلنشین کفش میاد بله اون صدای تق تق قشنگ مال کفشهای سونیا عزیز مامان بود که با عزیزجون و بابا بزرگ اومده بود کتابخونه  .  عزیز گفت بمونم  یک ساعت دیگه ببرمش یا بگذارمش و برم تا ظهر بمونه پیشت تا با هم بیایید خونه منم گفتم بگذارید بمونه تا ظهر با هم میایم  بعد از اینکه عزیز رفت گفتی میخوام برم اتاق کوک و نقاشی بکشم کیف و مداد رنگی و همه چی هم آورده بودی منم بردمت اتاق کودک و وسایلت رو در آوردم گذاشتم جلوت تا نقاشی بکشی منم برم سرکار خو...
24 فروردين 1392

روزهای کودکی

روزهای کودکی می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که: پدر تنها قهرمان بود. عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند. تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود ...! ...
22 فروردين 1392

دخترم سه ساله شدی

  سلام و صد تا سلام به روی زیبا تر از ماه گل دخترم خوبی مامان خوب زود میرم سر اصل مطلب جونم برای گل دخترم بگه از روز نهم فروردین یک هزارو سیصدو نود دو که مصادف بود با سومین سالگرد تولد شما دختر نازم همونطور که برات توی پست قبلی گفتم وقتی که قم بودیم یک جشن تولد کوچولو برات گرفتیم به همین خاطر روز تولدت که خونه خودمون بودیم میخواستیم یک جشن کوچولوی سه نفره برات بگیریم دقیقا روز تولد خودت باشه اما متاسفانه شما ابدا همکاری نکردی و جشنمون اصلا رنگ و بوی جشن نداشت البته اولش همه چی عالی بود خونه رو آماه کردیم همچنین شما رو آماده کردم و خودمون هم آماده شدیم کیک رو آوردیم شما هم مثل خانم نشستی بعد من هم اومدم و شمع رو روشن کردیم و با بابایی...
18 فروردين 1392

دوستان عزیز دوستون داریم

سلام به همه دوستان عزیز نی نی وبلاگی امیدوارم سال جدید رو با خوبی و خوشی شروع کرده باشیدو با خوبی و خوشی هم به پایان برسونید سال گذشته با همه خوبی و خوشی هاش گذشت و توی این سال ما با مامانهای زیادی آشنا شدیم واز تجربیات مفیدشون استفاده کردیم توی شادی و غمشون سعی کردیم در کنارشون باشیم و در عوض شامل الطاف فراوون  دوستان عزیزمون شدیم امیدوارم که بتونیم دوستان خوبی برای هم باقی بمونیم و بتونیم محبتهای بی شمارشون رو جبران کنیم .برای سال نو و تولد سونیای عزیزم از همه کسانی که به وبمون اومدند و تبریک گفتن بسیار ممنون و متشکرم برای اینکه خدایی نکرده اسم کسی رو از قلم نیندازم تا باعث رنجش خاطر دوستان عزیزم بشم از کسی نام نمی برم فقط هدایای م...
15 فروردين 1392