دومین بهار با سونیا
با تاخیر چند روزه سلام خدمت جیگر مامان عید شما مبارک. توی این چند روز که برات مطلب نگذاشتم کارهای خیلی زیادی کردی که الان همه رو حضور ذهن ندارم تا برات تعریف کنم حالا به طور خلاصه هرچی رو یادم بیاد برات مینویسم از بیست و پنجم اسفند ماه نود روز جمعه شروع میکنیم ساعت هشت و نیم از خونه اومدیم بیرون تا برای ساعت نه ترمینال باشیم ساعت نه سوار اتوبوس شدیم و به طرف قم راه افتادیم شما اول ساکت بودی و سرو صدا و شیطونی نمی کردی اما بعد از اینکه یک ساعت خوابید ی و از خواب بیدار شدی یک کم خوراکی خوردی و چون همیشه توی ماشین حالت بد میشه دوبار حالت بد شد و بالا آوردی و همه لباسهای خودت و لباسهای مامانی رو و ساک لباست رو کثیف کردی و چون حالت بد ش...