سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 23 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

سونیا واستفاده از کلمه لطفا

1390/12/22 9:22
903 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام عزیزم فدات بشم گلم چند روزی به خاطر نداشتن نت برات مطلب نگذاشتم حالا میخوام برات از روزهای گذشته بگم یک هفته پیش یک شب متوجه یکسری دونه قرمز روی بالاتنه ات شدم که خیلی من رو نگران کرده بود اما خدا رو شکر فردای اون شب دونه ها محو شدند و دیگه هیچ اثری هم ازشون نیست که نیست و مامانی خیالش راحت شد که سونیا خانم بیماری خاصی نداره و شکر خدا خوبه .واما میخوام برات از کارهای روزهای گذشته بگم پریروز خونه عزیز جون واسه عمه گفتی که عمه بابام میخواد برام پیراهن بخره شلوار بخره بلوز بخره و... عمه جون ازت پرسید ه که سونیا مامان برات چی میخواد بخره شما هم گفتی که مامان میخواد برام یک روسری آبی بخره کفش بخره و چند تا چیز دیگه هم گفته بودی که من الان یادم نیست حالا این حرفها رو از کجا یاد گرفتی و برای چی رفتی به عمه جون گفتی نمی دونم.خیلی بلا شدی ها ماشاالله انقدر زبون داری که نگو ونپرس چند روزی هست که استفاده کردن از کلمه لطفا رو یادگرفتی( البته گاهی هم میگی لفطا)البته بهتره بگم سوئ استفاده از کلمه لطفا رو یادگرفتی هروقت چیزی میخوای و خواهش داری بابایی میگه سونیا خانم امر و دستور نه بابا جون بگو لطفا مثلا وقتی بابا نشسته پای کامپیوتر شما دائم میایی و میگی بابالطفا عکسام رو بزار ببینم (شما به زبون خودت میگی نی نی بگذار ببینم) تا بابایی عکسها رو باز میکنه میگی بابالطفا ب ب یی ببینم(کارتون بره ناقلا) تا فایل عکسها رو بست و بره ناقلا رو باز کرد میگی بابا لطفا پت و مت ببینم تا بابایی بره ناقلا رو میبنده و پت و مت میگذاره میگی بابالطفا نقاشی بکشم( paintرو بازکن ) خلاصه تا بیاد paint رو باز کنه برات میری سر خونه اول و میگی بابا نی نی بزن ببینم تازگیها بابا بهت میگه بگو لطفا تا برات هرچی رو میخوای بزارم شما هم چون از کلمه لطفا استفاده میکنی همه رو باهم میخوای بابا میگه سونیا چی بزارم برات بابایی نی نی بگذارم ب ب یی بگذارم یا پت و مت و یانقاشی شما هم میگی بابالطفا نی نی و ب ب یی و پت و مت بگذار خیلی زرنگی هر سه تا رو باهم میگی و بابایی رو مجبور میکنی تا هر سه تا رو برات بگذاره هرچند که هیچکدوم رو هم نگاه نمیکنی و به محض اینکه برنامه باز شد بعدی رو تقاضا میکنی عزیزم واما استفاده کردن از کلمه لطفا برای مامان میگی لطفا بغلم کن بریم آپشزخونه (آشپز خونه) مامان بعد که رفتیم آشپز خونه اولین تقاضا دست و صورتم رو بشور لطفا بعداز اینکه شستم وگذاشتمت زمین میری سر یخچال و درش رو باز میکنی میگم چی میخوای مامانی میگی پورتالاخ (پرتقال)و سیب و خیارو خرما لطفا میگم مامان نمیتونی که همه رو بخوری یکی شو بیارم الان بخور بقیه اش باشه واسه بعد شما هم که خوب فوت و فن به کرسی نشوندن حرفت رو بلدی میزنی زیر گریه و یک لطفا چاشنی خواسته ات میکنی دوباره همه رو میخوای منم دلم میسوزه وبرات میارم اما دریغ از اینکه شما از همشون به اندازه یک میوه بخوری فقط من پوست میکنم میدم دستت شما هم از هرکدوم یک گاز میزنی و بقیه رو پخش میکنی توی خونه و همه جا رو کثیف میکنی خیلی بریزو بپاش داری مامانی الانم اومدی توی بغل من و داری همش نمک میریزی و نمیزاری چیزی برات بنویسم باشه منم نمی نویسم بقیه کارات و حرفهات باشه واسه بعد عزیز دلم .

22/12/1390

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)