سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

تن تب دار دخترکم

1391/9/19 19:07
698 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد هزار سلام به روی ماهتاب گونه ات نازنینم خوبی مامانی بازم دیر اومدم اما اینبار دلیلم برای دیراومدن خودت بودی و خودم چرا؟خوب میگم چرا چون بعد از برگشتن از سفر هردومون مریض شدیم والبته شما شب قبل از اینکه برگردیم یک کوچولو سرما خورده بودی و آبریزش بینی داشتی ولی خیلی خیلی کم بود و من فکر نمیکردم کار به اینجاها بکشه تا اینکه پنجشنبه  ظهر اومدیم خونه ومشکلی نداشتیم تا شنبه شب که دیدم تب شدیدی داری وحالت خیلی بد شده و اون شب تا صبح نه خودت پلک روی هم گذاشتی و نگذاشتی من بخوابم تا صبح همش گریه کردی و هذیون گفتی  توی تب سوختی من و بابایی پاشویه ات کردیم و یک کم هم بهت شربت خاکشیر دادیم تا کمی آروم گرفتی شب دوم وسوم بهت تب بر دادم ولی بازم تا صبح اذیت شدی و من رو هم از ناراحتیت عذاب کشیدم و نتونستم پلکام رو روی هم بگذارم ازیک طرف هم که خودم مریض بودم خلاصه که این چند روز سخت گذشت بعد سه روز که تبت پائین اومد روبدنت بیشتر قسمت بالاتنه یکسری دونه های قرمز رنگ ریخت بیرون  که اونم بعد از گذشت چهل و هشت ساعت کم شد و الان خیلی از دونه ها محو شدو و چند تایی هم بصورت خیلی کمرنگ هنوز هستند اما خوشبختانه تبت کلا سه روزی هست که قطع شده و سرفه و آبریزش بینی هم نداری خدا رو شکر گوش شیطون کر حالت خیلی بهتر شده و من همچنان سرفه وآبریزش بینی  وسردرد دارم اما سلامتیه نازگل خانمم رو که ببینم زود زود خوب میشم عزیزم انشاالله که هیچوقت تن تب دارت رو نبینم وهمیشه قبرا ق و سلامت باشی .

خدای مهربون عزیزانم را به دستان پر مهرخودت میسپارم .

۱۹/۹/۱۳۹۱


 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)