سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

دلتنگیهای خانم گل

1391/7/13 19:14
916 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد هزار تا سلام به نازگلکم  خوبی خوشی مامان بازم معذرت بابت تاخیر خوب جونم برات بگه از روزهای گذشته قربونت برم با اون شیرین زبونیهات که من رو واله خودت کردی انقدر شیرن زبونی که نمی دونم چی بگم از کدوم حرفات واداهای قشنگت بگم خانم گل مامان چند روزی هست که خیلی دلتنگی میکنی و دلت واسه قم و دایی علی خیلی تنگ شده و همش حرف از قم میزنی و میگی مامان بریم قم وانقدر قشنگ حرفت رو میزنی که نگو و نپرس مثلا دو سه شب پیش میگی مامان میگم جان مامان چی شده گلم میگی دلم داره میترکه من که فکر کردم دلت درد میکنه گفتم خوب چیکار کنم برات مامان تا دلت خوب بشه میگی خوب من رو ببر قم ببر حرم حضرت معصومه دلم خوب بشه گفتم باشه مامان سر یک فرصت من باید مرخصی بگیرم تا بریم دوباره میگی مامان میگم بله میگی دلم داره برای دایی علی مرده شور میشه میگم یعنی چی مامان میگی خوب یعنی دلم برای دایی علی تنگ شده میگم خوب چیکار کنم مامان میگی خوب من رو ببر قم دایی علی رو ببینم این چند روز دائم از قم و دایی علی حرف میزنی یا سراغ خاله ها رو میگری خاله نرگس چند روزه بیمارستان بستریه برای عمل کیسه صفرا دیروز ظهر که از خونه عزیز اومدی خونه میگی مامان میگم بله میگی خاله رو عمل کردن میگم بله میگی حالا حالش خوب شده میگم نه مامان حالا باید بیمارستان باشه تا چند روز تا حالش خوب بشه. توی این چند روز هم تا من میرم طرف تلفن میگی مامان زنگ میزنی به خاله بیمارستانه قربونت بشم که انقدر عاقل و فهمیده ای اما با همه این زبون ریختن هات خیلی شیطونی میکنی دایم در حال بریز و بپاشی وخرابکاری من دارم جمع میکنم و شما داری پخش میکن دو شب پیش برات انار دون کردم که بخوری من رفتم دنبال کارام اومدم میبینم دو تا نمک  نمک  دون آوردی خالی کردی توی انارها و نصفش رو ریختی روی زمین و کارهایی از این قبیل دائم سریخچال هستی و در یخچال رو باز میکنی و همه چی رو میاری بیرون یا اینکه در همه کابینتها رو باز میکنی هرچی کاسه بشقاب و سبد و خلاصه هرچی اون تو هست رو میاری و میریزی روی زمین تا هم بهت میگم بالای چشمت ابرو هست میزنی زیر گریه حالا گریه نکن و کی گریه کن  ووقتی هم قهر میکنی دیگه کردی وای از روزی که سر سفره قهر بکنی بکشمت دیگه غذا نمیخوری که نمیخوری فسقل خانم لجوج من قهر یعنی قهر آشتی کردن چند ساعتی طول میکشه و اما کارهای دیگه .دیروز دفترچه بیمه درمانی بابا رو برداشتی میگم میخوای این رو چیکار کنی بدش به من دفترچه بابا رو میگی میدونم دفترچه باباست میگم از کجا میدونی میگی آخه توش اسم بابا رو نوشته بود همچین این حرف رو زدی که انگار سواد خوندن و نوشتن داری .وخرابکاری دیگه دیشب رفتی سر یخچال پماد رو برداشتی باز کردی یک کوچولو هم به دستت مالیده شده بود صدات زدم سونیا خانم کجایی چیکار میکنی که سریع درش رو بستی گذاشتی یخچال  وبه سرعت برق از آشپزخونه اومدی بیرون که دیدم دستت بوی پماد میده رفتم دیدم پماد رو باز کرده بودی ولی دوباه من که صدات زدم درش رو بسته بودی گذاشته بودی سرجاش و به خیر گذشته بود خلاصه بعد از آشپز خونه اومدم بیرون تا بریم برای خواب که میگی مامان قرار فردا عمه فاطمه برای من خمیر دندون بخره تازه اون موقع فهمیدم که پماد رو از توی یخچال برداشته بودی به جای خمیر دندون استفاده کنی خدا خواسته بودمون که من به موقع صدات کردم که از پماد نخورده بودی خانم گل آتیش پاره خوب برای امروز کافیه بقیه خرابکاریهات باشه واسه بعد خدای مهربون خودت مراقب گلی خانم من باش اون رو به دستان مهربان خودت میسپارم.   13/7/1391



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)