سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 29 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

حالا یک دست و هورای بلند

1390/12/2 9:17
652 بازدید
اشتراک گذاری

 

آن برو رویست یا نور است یا قرص قمر
آن لب لعل است یا جانست یا تنگ شکر


طاق ابرویست یا محراب دل یا ماه نو
نرگس شهلاست یا چشم است یا بادام تر


آن قد و بالاست یا سرو سهی یا شاخ گل
و آن سر زلفست کرده عٰالمی زیر و زبر


چون کنم وصف سراپای تو را ای بینظیر
چون سراپای تو میسازد مرا بی‌پا و سر


بی‌تأمل میکشی چه بی‌زبان چه بیگناه
بی تکلف میبری، چه دل، چه دین، چه جان، چه سر


خوش نداری طور هر طرزی که آیم پیش تو
اینچنین بودست طرز عشق یا طور دگر


دل کند جان تا تماشایش کند، لیکن چه سود
میرود چون از تماشایش دل از جان بیشتر

قلبقلبقلب

قربونت بشم من الهی خوشگلخانمم نمیدونم با چه زبان و با چه بیانی و در قالب چه کلماتی بهت بگم که دوست دارم بگم نفسمی بگم عشقمی قلبمیقلب امیدمی هستی منی جونمی پاره جیگرمی کاش همینطوری با این زبون و این کلماتی رو که بهت میگم بتونم یک کوچولو از عشق و علاقه ام رو نسبت بهت بفهمونم و بهت ثابت بکنم که برام عزیزترینی دخترکم .مامانی حالا یک کم هم از شما حرف بزنم خیلی شیرن زبونی خیلی قشنگ حرف میزنی عاشق تبلیغات تلویزیون هستی همه رو بلدی مزمز، چیتوز و آقای ایمنی ایمنی رو خیلی دوست داری و خیلی ازش حرف میزنی مثلا یک روز توی آشپز خونه گاز روشن مونده بود یکدفعه دیدم داری داد میزنی آقای ایمنی آقای ایمنی بیا بیا گاز داره هدر میره گاز داره هدر میره . یکی از برنامه های مورد علاقه ات هم اخباره البته متنش نه بیشتر موسیقی ابتدای خبرها رو خیلی دوست داری و براش بدو بدو میری پای تلویزیون برنامه های کودک رو هم که همه رو میشناسی مثل دونه ها – ململ- وقتی که حنا بود میگفتی مامان حنا دختری در مزرعه ببینم- مویز-یک لقمه خنده- قصه ما مثل شدجمعه به جمعه و خیلی چیزهای دیگه که شما میدونی و من نمیدونم- از برنامه های بزرگترها هم بعضی ها رو میبینی و عاشق خنده بازاری و هر روز میری روی صندلی و برای من یا خونه عزیز و اسه اونها خنده بازار اجرا میکنی بیشتر قسمتی رو که مربوط میشه به قسمت فیتیله کامل یاد گرفتی میری بالا صندلی و دستهای کوچولوت رو میبری بالا و میگی حالا یک دست و هورای بلندهورا و دستهات رو ازیک طرف میبری به طرف دیگه و میگی حالا یه برنامه ببینیم حالا یه برنامه ببینیم و خلاصه اینکه همه چی رو یاد گرفتی با جزئیات کاملش دخمل باهوشم خوب عزیز مامان الان دیگه خسته ام بگذار بقیه اش رو یک روز دیگه بنویسم برات عسلکمماچ

 

2/12/1390

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)