با تو من همه نگاهم
با تو دنیا...پُر مهره
آسمون...پر از ستاره
با تو هر گوشه ی دنیا
واسه من...فرقی نداره
با تو نازِ نازنینم
ای قشنگِ دلنشینم
از درخت...میوه ی عشق
هرچقدر بخوام،می چینم
با تو حرف ها...مثل شعره
مثل اون شعرای سابق
با تو شبها...همه مهتاب
تو چشام...پرتو آفتاب
خونمون...پر از بهاره
واسه سرما...جا نداره
وقتی تو هستی کنارم
می دونی چه حالی دارم
شب و روز می خوام بخونم
تا نفس تو سینه دارم
با تو چشمام...مثل دریاست
پُرِ ماهی های رنگی
توی آب...عکس تو پیداست
پای صخره های سنگی
با تو من...همه نگاهم
چون می خوام که سیر ببینم
قد و بالای بلندی
که ربود...قلب رو ز سینه ام
بی تو باز...این خونه سرده
دل...اسیرِ غم و درده
توی باغچه ی محبت
گلها...پژمرده و زرده
بی تو من زار و پریشون
مثل فرهاد...مثل مجنون
می شم آواره ی دشت و
کوه و صحرا و بیابون
سلام و صد تا سلام گرم به روی ماه گل دختر شیرین زبونم خوبی انشالله تاج سرم.
وای که این روزها چقدر شیرینی مامان انقدر حرفهای قشنگ میزنی و انقدر حاضرجواب شدی که حد و اندازه نداره هرحرفی رو که یاد میگیری بدون کم و کسر به آدم برمیگردونی مثلا چند باری ازمن سوال کردی و گفتی مامان حالا چکار کنم منم بهت گفتم شکر خدا کن شما هم این رو یاد گرفتی و تا من یک اتفاقی میافته و میگم حالا چکار کنم میگی خوب شکر خدا کن.
یا گاهی یک حرفهایی ازم میپرسی که برام سوال برانگیزه تا ازت میپرسم چرا؟ میگی چون که چسبیده به را البته این رو از من یاد نگرفتی نمیدونم از تلوزیون یاد گرفتی یا خونه عزیز جون اما زیاد به کار میبریش. مثلا میگی مامان من امروز نمیرم خونه عزیز. ازت میپرسم چرا؟ شما هم فوری جواب میدی چون که چسبیده به را.
دیشب خونه عزیز جون بودی زنگ زدی خونه و به من میگی مامان گوشی رو بردار اول ستاره رو بزن بعد سیم کارت بنداز توش بعدش با گوشی من تماس بگیر. به گوشی خودم زنگ بزنی هان باشه گوشیم پیشمه منم گفتم باشه خواستم بهت زنگ بزنم زنگ میزنم به گوشیت که شما یکدفعه زدی زیر خنده و گفتی شوخی کردم مامان من دارم الان میام خونه نمیخواد به من زنگ بزنی بعدشم گفتی گوشی رو بده به بابا کارش دارم میخوام با بابا حرف بزنم منم گوشی رو دادم به بابا و رفتم دنبال کارم بعد ازش پرسیدم چکار داشتی گفتش سراغ بستنی گرفتی که بستنی سنتی داریم توی فریزر یا نه که بابا گفته بود بله داریم بیا خونه تا با هم بستنی بخوریم. خلاصه یک ربع نگذشته بود که اومدی خونه و هنوز از در تو نیومده میگی مامان پاشو برو بستنی سنتی رو بیار تا با هم بخوریم.
پریروز از خونه عزیز که اومدی بدو اومدی توی بغلم و گفتی مامان میدونی امروز مربیمون چی گفته ؟ گفتم نه نمیدونم چی گفته؟گفتی مربیمون گفته هرکی که قایق کنه دیگه نمیتونه بیاد کلاس .
گفتم مامانی قایق نه غایب کنه یعنی اینکه هرکسی یک جلسه نره کلاس برای جلسات بعدی هم نمیتونه بره مربی راهش نمیده که بره سر کلاس .
و شما یک دنده و لجباز گفتی نخیر من توی کلاس بودم و مربی من گفته قایق نگفته غایب.
و اما بازهم مشکل نوشتن شما در کلاس زبان که اصلا دوست نداری بنویسی با مربیتونم صحبت کردم و گفتم نباید از بچه زیر شش سال بخواد که بنویسه ایشون هم گفتند که فقط از هر حرف یا عددی که درس میدم دو تا هم بنویسه کافیه فقط محض آشنایی با حروف و اعداد هستش .در ضمن گفتند من میتونم برات نقطه چین کنم و شما اون رو به هم وصل کنی فقط برای اینکه طرز نوشتن حروف رو یاد بگیری البته توی کتاب آموزشیتون هم همین شیوه رو پیشنهاد کرده تا با نقاشی نوشتن حروف الفبا و اعدا به کودکان یاد داده بشه .
روز پنجشنبه که اومدی خونه دیدم مربیتون توی دفتر نوشته که باید نوشتن حروف روتا h , واعداد رو تا 4باید تمرین کنید تا از روز شنبه بهتون املا بگه اما شما که هیچ همکاری نکردی. البته همه حروف رو نشونت میدم اسمشون رو بلدی ولی املاشون رو بلد نیستی و تمایلی هم به یاد گیریش نداری منم کلا بیخیال شدم.
شنبه که اومدی ازت پرسیدم مربی املا گفت بهتون؟ گفتی نه. دفترت رو دیدم که درس جدید هم بهتون نگفته بود . از شنبه تا امروز که دو باره کلاس داری اصلا کیف و دفتر و کتاب رو بوسیدی گذاشتی کنار حتی دیروز موقعی که خونه عزیز میرفتی گفتم کیفت رو ببر اونجا عمه یک کم باهات زبان کار کنه و سی دی زبانت رو بگذار گوش کن گفتی که مربیمون که املا نگفته که برای چی باید یاد بگیرم و کیفت رو نبردی حالا نمیدونم امروز مربی میخواد چی بهتون یاد بده وآیا املا خواهدگفت(البته من با روش مربیتون اصلا موافق نیستم و حس میکنم زیادی دارند به شما ها سخت میگیرن و میگن هرچی کتاب گفته باید طبق اون پیش برید اما فکر نمیکنن که کتاب نوشتن حروف و اعداد رو در چه سایزی یاد داده و ایشون از شما در چه سایزی درخواست نوشتن دارند انشالله از ترم دیگه تصمیمی جدید برات میگیرم تا خدا چی بخواد)
خوب خوشگل خانم خیلی حرفها زدی که الان هیچکدو مش یادم نمیاد تا برات بنویسم پس تا پست بعدی خدا نگهدار
خداوندا!
به خواب کودکم آرامش،
به بيداری اش عافيت،
به عشق اش ثبات،
به مهرش تداوم،
وبه عمرش بركت جاودان عطا كن،
شكرانه اش بامن...
1393/4/16