سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 30 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

جاندار و بی جان

1392/9/3 16:14
729 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد تا سلام گرم به روی ماه گل دختر قند عسلم خوبی خوشی انشالله عزیزم . این روزها  سرم خیلی شلوغه و کارم خیلی زیاد ولی سعی کردم زود بیام و برات بنویسم تا حرفهات یادم نره.

 این روزها دائم در حال یادگیری و پرسش هستی  حدود دو ماهی میشه که  از روی یکی از کتابهات جاندار و بی جان رو یاد گرفتی و حالا هرچیزی که میخوای  بگی برات بگیرم در انتهای حرفت حتما بر جاندار و بی جان بودنش تاکید میکنی.

 و البته یک کار دیگه هم هست  که خیلی وقته بلد هستی اما یک مدت بود گذاشته بودی کنار اما چند وقتی هست که دو باره انجام میدی و هر بار من رو دیونه این کارت میکنی و اون کار اینکه داری حرف میزنی اما یک دفعه  ولوم صدات رو میاری پائین و پائین و به صورت پچ پچ شروع میکنی به صحبت کردن و بعدشم میگی مامان گوشت رو بیار جلو میخوام یواشکی یه چیزی توی گوشت بگم و وقتی من گوشم رو آوردم جلو خیلی یواش و در حد زمزمه (که من رو مست و مدهوش میکنه این زمزمه هات  و اون لحظه دوست دارم درسته قورتت بدم )توی گوشم  حرفت رو میگی مثلا پری شب توی سریال زیر هشت نشون داد که منیژه برای همسرش کادو تولد یک گردنبند گرفته به محض دیدن این منظره  سریع و بدو بدو  اومدی طرف من و صدات رو آوردی پائین و یواش گفتی مامان گوشت رو بیار جلو میخوام یه چیزی توی گوشت بگم منم گوشم رو آوردم جلو و شما توی گوشم گفتی مامان عید که جشن تولدم شد برام گردنبد بگیر کادو تولد گفتم چشم. گفتی با یک انگشتر. گفتم اونم به روی چشم .گفتی طلا باشه هان نه از این الکی پلاستیکی ها من گردنبد طلا میخوام برام کادوی تولد بگیری منم گفتم چشم. البته نزدیک چهل روز هست حدودا بعد از رفتن به عروسی دختر خاله ات  که هر روز چند بار میپرسی مامان کی عید میشه مامان کی تولد من میشه من عروس بشم کی تولدم میشه برای من جشن تولد بگیری من عروس بشم بعد خودم برای همه شام بپزم .

 یک روز هم امر فرمودید من عروس شدم باید برام بالن بخرید من میخوام با بالن برم خونه خودم بابا هم باید بیاد من و بابا سوار بالن میشم بابا بالن رو روشن کنه بعد من رو ببره خونه خودم .

 واما قضیه جاندار و بی جان هم که مفصله اسباب بازی هرچی بخوای میگی مامان برام بخر و بیجان رو اضافه میکنی به آخرش مثلا مامان برام یک پنگوئن بخر  بی جان بخر پنگوئن اسباب بازی بخر جاندار نباشه مامان برامم یک لاک پشت بخر بی جان بخر اسباب بازی باشه  مامان برام شیر سلطان جنگل بخر بی جان   باشه و....

و اما چند روز پیش یک کتاب برات از کتابخونه آوردم که توی اون یک زرافه بود و یک بچه میمون که زرافه برای میمون از درخت موز میچینه و بهش میده تا بخوره و حالا امشب شما اومدی بهم میگی مامان میگم جانم میگی برای من یک زرافه بخر جان دار باشه  میخوام برام از درخت موز بچینه من بخورم.

 و یک کار دیگه هم این هست که یک چیزی رو میگی و وقتی واکنش من حالا یا دیگران رو میبینی  و متوجه حرف اشتباهت میشی سریع موضعت رو عوض میکنی و میگه مثلا گفتم واقعا که نه مثلا گفتم مامان ناراحت نشو .مثلا  رفته بودیم  حیاط داشتیم بر میگشتیم تو و من ناخواسته و از روی حواس پرتی انگشتت رو گذاشتم لای در یعنی من داشتم در رو می بستم که بغلت کنم بیایم تو نگو شما انگشتت رو گذاشته بودی لای در و من هواسم نبود خلاصه تا یک ساعت تمام گریه کردی و اشک ریختی وانگشتم انگشتم کردی وهی به من گفتی مامان بد دیگه دوست ندارم انگشتم رو گذاشتی لای در هرچی معذرت خواهی کردم و بهت گفتم عمدی نبوده گوشت بدهکار نبود تا بعد یک ساعت یواش یواش درد انگشتت آروم شد و اومدی پیشم و گفتی مامان من خیلی دوست دارم توی خیلی مامان خوبی هستی من مثلا گفتم دیگه دوستت ندارم مثلا توی بازی بهت اینطوری گفتم من خیلی دوست دارم و چند تایی هم بوس چاشنیش کردی. بعدشم گفتی برو در بی تربیت رو بزن که انگشت منو اذیت کرد  برو دعواش کن بگو چرا دست دخملمو زخم کردی .این کار  مغالطه و زدن به کوچه علی چپ رو دو هفته ای هست که یاد گرفتی و توی این چند روز چندین بار این کار رو کردی ولی من الان حضور ذهن ندارم تا برات بنویسم .خوب عزیزم ادامه حرفهات باشه برای پست بعد چون دو ساعتی رو خوابیده بودی بعد از اینکه انگشتت رفت لای در و الان بیدار شدی و شروع کردی به غرو لند و نق زدن و من دیگه تمرکز ندارم بقیه حرفها باشه توی پست بعدی انشالله به خداوند یگانه میسپارمت نازنیم در پناه حق.

1392/9/3

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

مریم بانو
4 آذر 92 11:52
جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون دلم مامان بد!!!! انگشت دختر نازنینتو گذاشتی لای در؟؟؟؟؟ الهی بگرررررررررررررررررررردم راستی حالا کی براش یه زرافه جاندار میخری که ماهم بیایم ببینیمش؟؟
مامان تارا
4 آذر 92 19:57
الهی الهی چه دردی کشید دختری وای مامانی میدونم تو اون لحظه قلب شما بیشتر به درد اومد تا دست دختری
مامان فتانه
5 آذر 92 11:36
ای جانم من اسیر این دم گوش حرف زدناشونم ایلینم همینه اگه جایی باشیم چیزی بخواد میاد دم گوشم میگه
نسم مامان آرتین
5 آذر 92 11:52
یه ماچ محکم داره این دختر شیرین زبون وباهوشم
آیسان مامان ماهان
5 آذر 92 12:52
سلام گلم مرسی عزیز دلم ،نه هنوز میلنگم..مرسی که بیادمونی
آیسان مامان ماهان
5 آذر 92 12:53
وای مامانی برا تولد سونیا جونم یه خرج اساسی افتادیاااااااااااااا..گردنبندش خوب باشه ها
آیسان مامان ماهان
5 آذر 92 12:54
خانومی حتما طلا باشه هاااااااااااااااااااااا
آیسان مامان ماهان
5 آذر 92 12:57
ای جوووووووووووون دلم چه درخواستایی داری تو سونیا جونم،این همه جک و جونور جاندار و بیجونو میخوای چیکار خاله
آیسان مامان ماهان
5 آذر 92 12:57
نکنه میخوای جنگل درست کنی شیطووووون
آیسان مامان ماهان
5 آذر 92 12:59
ووووووووووووووی فدای انگشتت و اشکت یه جا سونیا جونم..اوخی دردت اومد خاله
آیسان مامان ماهان
5 آذر 92 12:59
ماااااااااااااااااااامان حواس پررررررررررررت
مامان دو بهونه قشنگ زندگی
5 آذر 92 13:11
__000000___00000 _00000000?0000000 _0000000000000000 __00000000000000 ____00000000000 _______00000 _________0 ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 _______*_____00000000000 ________*_______00000 _________?________0 _000000___00000___* 00000000?0000000___* 0000000000000000____* _00000000000000_____* ___00000000000_____* ______00000_______* ________0________* ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 ______*______00000000000 _______*________00000 ________*_________0 _________*________* _________*_______* __________*______* ___________*____* ____________*___* _____________*__* ______________**
mamanebaran
5 آذر 92 17:26
وای فدای این دخترِ باهوشم بشم که انقدر شیری زبونی می کنه فدای این عسل خانوم بشم که انشالله همیشه از چشم بد دور باشه قربونت برم که در گوش ِ مامانی پچ پچ می کنی وای خیلی حسِ خوبیه بارانمم خیلی اینکارو انجام میده و منم کلی براش غش می کنم عزیزم فداتون بشم که دلتون زرافه میخواد تا براتون موز بچینه قربونِ شکلِ ماهت که دلت انگشتر و گردنبندِ طلا میخواد ، خب مامانی براش بگیر دیگه ( لطفاً پلاستیکی نباشه ها ) عزیزم عاشقتم با اون بیان شیرینت
مامی یلدا و سروش
6 آذر 92 2:37
خدایا دلم که برایت تنگ می شود با آنکه می دانم همه جا هستی اما به آسمان نگاه می کنم چرا که آسمان سه نشانه از تو دارد : بی انتهاست ، بی دریغ است و چون یک دست مهربان همیشه بالای سرماست
مامان آرشيدا قند عسل
6 آذر 92 8:59
اي در بي جان بي تربيت!!! خودم خدمتش ميرسم تا ياد نگيره دست دختر خوشگلمون رو زخم كنه ، اي ول بابا خو راست ميگه واسش گردنبند طلا بخر انگشتر هم بخر ميگم ها خو چه كاريه يهئو واسش سرويس بخر خودت و من و خودش و همه رو راحت كن والا به قرعان شما هم كه دست به چشم گفتنت خوبه چون خيلي مامان مهربوني هستي جاننننن زرافه جاندار اونوخ ايشون رو كجاي منزل مباركتون جا ميديدبابا عروس خانوم اوئنم با بالن اونم فقط با بابا تنهايي بيا بچه بزرگ كن پس مامان خانومي گلت چيمن ميدونم كه تو يه عروس خانوم بسيار خوشگل و ناناز خواهي شد عزيزمممممم
مامان سيد محمد سپهر
6 آذر 92 9:52
عزيز دلم سلام..الهي قربون اون دوستت دارم هات برم
مامان سيد محمد سپهر
6 آذر 92 9:55
عزيز دلم انشاء الله هرچه زودتر يه پول درست و حسابي گيرت بياد تا بتوني براش گردنبند و انگشتر و...بخري...طلاها نه از اون الكي الكي ها
مامان سيد محمد سپهر
6 آذر 92 9:56
عزيزم به روزيم دوست داشتي بيا كاردستي طوطي محمد سپهر را ببين
🌙مامان چشمه بهشتى
6 آذر 92 22:26
عاشق حرفاى درگوشى از نوع دخترونه اشم ... زودِ زود عيد بشه سونيا جونم تولدش بشه ...
🌙مامان چشمه بهشتى
6 آذر 92 22:31
اى واى ... انگشت كوچولوش ... حالا تسنيم براى اين كار به جاى " مثلا" مى گه " شوخى بود" يا " شوخى كردم" !!!!
مامان مهدیس و ملیسا
7 آذر 92 12:45
سلام عزیزم ما برگشتیم خوبید خوشید چخبراااا
مامان تارا و باربد
9 آذر 92 9:44
عزیز دلم دخمل گل مامانی حتما براش گردنبند و انگشتر طلا بخری هااااااااااا می دونم چه حسی داره وقتی اتفاقی برای بچه می افته مادر خودشو خیلی سرزنش می کنه این دخملا هم که نازنازی تا یه ساعت شکایت می کنن حالا جایی برای زرافه درخواستی خانوم طلا تدارک دیدین ایشالا که عاقبت بخیر و خوشبخت بشی عزیز دلم
مامان محمد و ساقی
13 آذر 92 21:43
ای جاااااااااااااااااانم میگه مثلا"آخی دردش که خوب شده بود ناراحت بود که گفته بود دوستون نداره جان دار و بی جان هـــــــــــــــــــــی وای من امان از دست این بچه ها.خوبه که همیشه پای ثابت سریال هاست .
زهره (نى نى عسلك)
24 آذر 92 0:30
سونيا جون تاكيد مى كنه بيجان براش بخره مامانى كه يهو اشتباهى مامانش نره يه شير جاندار براش بخره ! اخيييييييييي!انگشتت اوخ شد