سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

تیرماه گرم اما شیرین

1392/4/20 8:43
950 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد تا سلام به روی زیبا تر از ماه گل دختر قند عسلمفرشته خوبی خوشی سرحالی.شرمنده که خیلی وقته برات ننوشتم چون خیلی گرفتارم عزیز دلم آخ. خوب جونم برای گل دخترم بگه که این روزهای سرمون خیلی شلوغه اوهو متاسفم که زیاد بهت نمیرسم. چون در گیر کارهای اسباب کشی هستم خوشبختانه و هزارن بار ممنونم از خدای مهربون که کمکمون کرد تا بلاخره جمعه هفته گذشته یعنی 14 تیرماه از مستاجری خلاص شدیم هورالبخندو اسباب کشی کردیم خونه خودمون(انشاله خدا قسمت همه مستاجرها بکنه تا خونه دار بشند و برن خونه خودشون).  و یک شیرینی دیگه به شیرینی ها ی تیر ماه مخصوصاً 14 تیرماه اضافه شد دقیقا پنج سال قبل یعنی در 14 تیرماه سال 87 جهیزیه ام رو آورم.خجالت به خونه بخت و 25تیرماه 87 هم که اون سال مصادف بود با میلاد باسعادت امیر مومنان علی علیه السلام جشن عروسیمونخجالتهورا بود و امسال 14 تیرماه رفتیم خونه خودمونقلب وشیرینی دیگه تیرماه هم وجود نازنینت بود که در تیرماه سال 88 اومد ی توی دل مامانماچقلبهورا و این تیر ماه گرم رو برامون شیرین تر از عسل کردی قربون اون شکل ماهت بشم. داشتم برات از اسباب کشی میگفتم و اینکه الان چند روزی هست که رفتیم خونه خودمون اما متاسفانه هنوز یکسری از کارهای خونه هنوز تموم نشده بوددل شکسته که ما اسباب کشی کردیم چون صاحب خونه عجله داشت برای تخلیه و قصد تعمیرات منزلش رو داشت و ما مجبور شدیم سریعتر خونشون رو تخلیه کنیم و بیایم خونه خودمون و با توجه به اینکه ماه مبارک رمضان هم هست مشکلاتمون بیشتر هستاسترس.کلافه. مخصوصا شما خیلی اذیت میشی چون زیاد نمیتونی بدو بدو و بپر بپر کنی دائم همه اسباب بازیهات رو پخش و پلا کنینیشخند و متاسفانه امروز همش سراغ کتابهات رو میگرفتی و میگفتی که کارتن کتابهات رو برات بیارم ولی  هنوز خونه چیده نشده و نمیتونم کتابهات رو بهت بدم چون متاسفانه اگر الان کتابهات رو بهت بدم میدونم که سرنوشت شومی پیدا میکنندشیطان. واما برای اینکه شما توی این اسباب کشی  زیاد اذیت نشی بیشتر خونه عزیز جون هستی و من خیلی دلم برات تنگ میشه دل شکستهروز دوشنبه صبح زود که من اومدم سرکار رفته بودی خونه عزیز جون سه شنبه هم اونجا بودی و من ندیده بودمت دیروز یعنی  چهارشنبه صبح من سرکار بودم  شما با عزیز اومده بودی خونه ولی چون دیده بودی من نیستم بابا هم خیلی کار داره و شما باعث دردسرش میشی و نمیگذاری به کارش برسه دوباره برگشته بودی خونه عزیزجون تا اینکه  عصری داشتم دیونه میشدم از دوریت و دلم برات حسابی تنگ شده بود  و به بابایی گفتم زنگ بزنه خونه عزیزجون تا عمه بیاردت خونه خودمون وعصری اومدی وقتی دیدمت خدا همه دنیا رو بهم داد و شما هم همینطور چون اون دل کوچولوت حسابی تنگ شده بود از در که اومدی صدات میومد که از بابایی پرسیدی  مامان از سر کار اومده سوالخونه هست الان و وقتی صدامو شنیدی بدوبدو اومدی و پریدی توی بغلم فرشتهبغلو تا چند دقیقه ازم جدا نمیشدی و گفتی مامان من صبح اومدم خونه واس چی رفته بودی سرکار نبودیسوال(جدیدا به جای کلمه چراسوال از کلمه قشنگ واس چی استفاده میکنی) من دلم برات تنگ شده بود. سحر هم که من و بابایی  بیدار شدیم شما هم بیدار شدی و (متاسفانه خون دماغ شده بودیاسترسگریه که از خواب بیدار شدی البته چند قطره ای بیشتر از بینیت خون نیومد اما عمه جون میگفت که دیروز خونه عزیز هم خون دماغ شده بودی متاسفانه هوا گرمه و بینیت خشک میشه و این مسئله باعث خون دماغت شده و این من رو نگران کرده امیدوارم دیگه تکرار نشه عزیز دلم  )  بعد از اینکه بیدار شدی میگی میخوای الان بری سر کارسوال گفتم نه مامان الان سحر نمیخوام برم سرکار وشما  با شوق ذوق گفتی آخ جون یعنی دیگه سرکار نمیری هورااز خود راضیهمیشه پیش من میمونیعینکمژه و منم بهت گفتم نه مامان امروز تا ظهر خونه ام و پیشت میمونم عصر میخوام برم سرکارخیالت که از بودن من راحت شدی گفتی   مامان صبحونه بیار بخورم خوشمزهخلاصه برات توضیح دام که الان هنوز صبح نشده سحر هست به غذایی هم که الان میخورند میگن سحری و یک توضیحات کوچولو هم در مورد روزه برات دادم امیدوارم در حدی بوده باشه که بتونی درکش کنی. بعدش برات کره و مرباخوشمزه آورم خوردی غذات رو که خوردی بهت گفتم سونیا سحری خوردی امروز رو روزه بگیر شما هم دستت رو بردی بالای سرت و میگی من کوچولو امخیال باطل هنوز نمیتونم روزه بگیرم ببین دستم تا کجا میرسه هنوز بزرگ نشدم (مقیاست برای بزرگ یا کوچک بودن این هست که  دستت رو میگری بالای سرت و میگی هنوز تا سقف خیلی مونده و من کوچولو هستم و اگر بخوای بگی که بزرگی بلند میشی رو پنجه پات و تا جایی که میتونی دستت رو هم میبری بالا و میگی مامان ببین من دیگه خیلی بزرگ شدم کوچولو نیستم) و بعد از سحری هم تا ساعت شش بیدار بودی و نگذاشتی منم منتظرکلافهبخوام و ساعت شش که هواحسابی  روشن شد بلند شدی وچند باری  گفتی مامان پاشو صبح شده مامان پاشو صبح شده و چند بار پتو رو از روم کشیدی و منم یک داد زدم سرت شیطانکلافهکه پاشم چیکار کنم بگیر بخواب بگذار منم بخوابم الان کاری ندارم بلند بشم انجام بدم هنوز خیلی زود برای بیدار شدن وخوابیدم و شما هم مجبور شدی دوباره خوابیدی تا ساعت نه که بیدار شدیم و امروز نزدیک ظهر دوباره عمه جون اومد دنبالت شما رفتی خونه عزیز جون و منم اومدم سرکارم .بای بای

فعلا خدا نگهدارت باشه در پناه قادر متعال عزیز دلم.

20/4/1392

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (47)

باران
20 تیر 92 17:53
سلام وب جالبي دارين ميشه به وبم بياين و نظر بدين؟ممنون مي شم!
زهره مامان بارسین
20 تیر 92 19:54
عزیزم خیلی خیلی مبارک باشه منزل نو ما هم به یمن قدم پسرم خونه خریدیم 18 خرداد اسباب کشی کردیم بارسینم هنوز یک ماهه نشده بود درکت می کنم که سرت خیلی شلوغه من هنوزم کاملا جابجا نشدم خیلی خیلی مبارک سونیا خانومی رو خیلی زیاد ببوس


ممنونم خانمی به سلامتی و دل خوش انشالله روزهای خوب و تن ساز داشته باشید توی خونه خودتون شما هم روی ماه گل پسرت رو ببوس از طرف خاله
مریم بانو
20 تیر 92 23:11
مبارکه مبارکه
خوش بحالتون
انشالله خدا به ما هم خونه بده از این مستاجری دربیایم
الهی مامان سونیا، میدونم چقد سخته اسباب کشی با یه بچه کوچولو توی ماه رمضون ولی وقتی آدم میره خونه خودش دیگه این خستگی ها معنی نداره
بازم مبارکه


ممنونم از محبتت خانمی انشالله به زودی زود قسمت شما هم بکنه و صاحب خونه بشید
مامان دخترا
21 تیر 92 2:34
خونه نو مبارک!
شیرینی تیر ماه نوش جان!
راستی تولد من هم تیر ماهه.
اینم یه شیرینی دیگه!
از طرف یک خود شیفته!


ممنونم خانمی به دنیا اومدن یک دوست خوب توی تیرماه هم شیرینی خاص خوش رو داره عزیزم اونم دوست گلی که شما باشی شیرنتر از عسله
مامان بهار
21 تیر 92 10:28
منزل نو مبارک باشه! ایشا... که همه چیز بزودی روبراه میشه.
این سونیا خونیا معرکه است تو حاضر جوابی و کم آوردن مامانش....
عزیزم درکت میکنم ما که سحری خورردنمون خیلی اوضاع بدتری داره(اینجا دلداری داده شدید)
کم هم جدیدا از ایزار داد استفاده میکنم نمی دونم درسته یا نه ولی انگار لازمه
راستی نماز و روزه هاتون قبول

خیلی ممنونم طاعات شما هم قبول باشه باور کنید لازمه کار دیگه ای که از دستمون بر نمیاد بزار داد بزنیم لاقال دلمون خنک بشه
مامان آوا
21 تیر 92 22:59
سلام خانمی .صاحب خونگی مبارک .به سلامتی


ممنونم خدا قسمت همه مستاجرها بکنه
مامان نگار
22 تیر 92 8:40
وای مبارک باشه
خوش به حالتون که خونه دار شدین ماکه یه خونه فسقلی داریم که نگارم هر طرف بره به در و دیوار می خوره!
ایشالا همه زندگیتون تیرماه باشه و پر از شیرینی
حالا ما نفهمیدیم سونیا جون بزرگ شده یا کوچیکه که یه خیار بهش بدیم پوست بکنه؟


ممنونم انشاالله خدا یه خونه بزرگ هم به شما بده
والا ا ما هم نفهمیدیم کی کوچیکه و کی بزرگه
آیسان مامان ماهان
22 تیر 92 10:53
سلام مامان سونیای مهربون و دخمل خوشگل،،خوب وخوش وسلامتین،،چیکارا میکنین با رمضان و روزه؟؟؟؟الهی فدای این دخملی که برا سحری بلند میشه و صبحونه میخواد




مرسی خوبیم خاله جون با ماه رمضون هم خوبیم الهی صد سال زنده باشی خاله مهربون و سایه ات روی سر ماهان عزیزم باشه


آیسان مامان ماهان
22 تیر 92 10:55
به به خونه نو مبارک،، انشالله خوشیاتون تو این خونه منتظرتون باشن،،خوشبحالتون که تو تیر ماه یکی دیگه از مناسبتها ارزشمندتون اضافه شد.. ماهم میخوایم خونمونو عوض کنیم،،دعا کنین یکی بهترشو گیر بیاریم


ممنونم خاله مرسی بابت این همه ارزوهای قشنگ انشالله که شما هم یک خونه خیلی خوب گیرتون بیاد و بهترینها رو براتون آرزو داریم
آیسان مامان ماهان
22 تیر 92 10:57
دختر اون رمضانو اصلاح کن چرا اونطوری افتاده


به چشم خانمی الان درست شد
آیسان مامان ماهان
22 تیر 92 11:01
ای جونم چرا این دخملمون خون دماغ میشه؟؟....

آفرین سونیا جون نذار مامانی زیاد بخوابه بیدارش کن با هم بازی کنین..چه رفیق بدی ام من خدایی..آخه ماهانم صبح جمعه ها که تعطیلیم از کله سحر بالا سرمون میشینه و همش میگه مامان ،با با،بیدار شین،،من گشنمه،من تشنمه،،من جیش دارم،،من حوصلم سر رفت ،اینکه عقده ای شدم بچه تو رم از راه بدر کنم




ما چه کنیم از دست این فسقلیها اخه ماه رمضونه و من خودم بد خوابم بعد سحر اگر نخوابم بعدم سر کار عصرم که برم خونه به فکر افطار و سحری باشم سردرد های شدیدی میگیرم همراه با حالت تهوع که میترسم باعث بشه روزم هم باطل بشه از ترسم سعی میکنم بیشتر بخوابم تا کمتر دچار سردرد و حالت تهوع بشم تا یک وقت توفیق روزه داری ازم سلب نشه و به همین خاطر خوب حاضرم سر این فسقل خانم داد هم بزنم انشالله که بزرگ بشه به خانمی خودش میبخشه


مامان آرشيدا قند عسل
22 تیر 92 11:16
بابااااااا اين تيرماه عجب ماه ميمون و مباركيه براي شما كلا خانواده تيرماهي هستيد اميدوارم همه ماهها براي شما همراه با شادي باشه ، منزل نو مباركككككككككككككك


بلا به دور باشه ازت گلي خانوم بالاخره تكليه اين مامان خانوم رو روشن كن ببينيم تو بزرگي كوچيكي متوسطي


گلم بذار ايبن مامان طفلكي كمي بخوابه بابايي هم هست ها ميتوني اونور هم انجام وظيفه كني


مامان خانوم دلت تنگ شده بود ديگه نههههههه


ميگم هان اينكار شما چه جورياست كه عصر هم ميتونيد بريد اگه جرياني داره و اينا بگو ما هم بدونيم!!!!!!!!!!!!!






ممنونم از محبتتون والا ما کارمون کلا اینطوریه که یک روز صبح باید بریم سرکار یک رو زعصر کتابخونه است دیگه از هفت و نیم صبح تا هفت و نیم عصر باز هست با دو تا نیرو شیفت صبح از هفت و نیم هستیم تا دو و ربع و روزهایی که عصرمیریم از ساعت یک میریم تا هفت و نیم عصر که خیلی هم بد هست حالا ماه رمضان هم که سورپرایزمون کردن ساعت کارمون شدهز اهشت صبح تا هشت شب فکر کن من ساعت هشت از سرکار تعطیل بشم چهل دقیقه توی راه برم تا برسم به خونه کی افطارم رو اماده کنم تازه روزهای اخر ماه رمضان که بعد از اذان میرسم خونه اینم سورپرایز روسای ماست ببینم حالا دوستداری عصرها رو بری سرکار مثل کار ما یا به همون شیفت صبح خودتون رضایت میدی







مامی ارمیا
22 تیر 92 11:41
سلام مامان و بابای سونیای عزیز. ارمیای من تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده .بهش رای میدین؟؟؟؟؟ لطفا کد 589 را به شماره 20008080200 پیامک کنید. ممنونم
مامان هدیه
22 تیر 92 11:57
به به خونه جدید مبارک
پس تیرماه برا شما پره خاطره های شیرینه
انشالله خاطره هایی شیرین تر از اینام تو دفتر زندگیتون علی الخصوص تیرماه رقم بخوره


ممنونم خیلی متشکر از ارزوی قشنگتون انشالله که شما هم همیشه دلتون شاد باشه و لبتون خندون
مامان موژان جون
22 تیر 92 12:01
عزیزم خونه نو مبارک انشالله اون دعایی که برای تمام مستاجرا کردی تواین ماه عزیز براورده بشه وما هم خونه دار بشیم دخملی گلتو هم ببوس با اون شیرین زبونی


ممنونم انشالله به امید خدا همه مستاجرها خونه داربشند و برند خونه خودشون و شما هم به زودی زود خونه دار بشید ببوسید روی ماه موژان جون رو
نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
22 تیر 92 14:00
مبارک باشه خونه ی نو.
کاش ما هم از اینجا بلند شیم بریم.



ممنونم انشالله به زودی زود شما هم برید خونه خودتون و صاحبخونه بشید ببوس روی ماه طهورا جون رو
مامان هديه
22 تیر 92 14:20
سلام خوبي؟ چه قالبت قشنگ شده من نبودم همه چقدر آپ كردن يا عوض شدن انگار نباشم بهتر هههه
عزيزم من آپم به كمكت نياز دارم بدو بيا


ممونم خانمی الان میام پیشت
ستایش*مامان محمود
22 تیر 92 19:57
سلااام به سونیا خانم ومامان خوبش.طاعات قبول باشه
به به خانه ی نو مبارک ایشالا روزاتون پرازشادی باشه آفرین به خانم گل که برا سحربیدارمیشه


ممنونم انشالله که شما هم روزهایی پراز شادی و سلامت در پیش داشته باشید
مریم بانو
22 تیر 92 20:13
سلام مامان سونیای گلم
عکس کامل شده ی رومیزی رو گذاشتم
تشریف بیارید و نظر قشنگتونو بگین


به چشم خانمی میام خدمتتون
ستاره زندگی
23 تیر 92 12:19
سلام مامانی پر مشغله
مبارک مبارک مبارک باشه عزیزم
خوش به حالتون،هر وقت اسباب کشی میکنم همه میگن انشالله دفعه بعد خونه خودتون،13 سال داره میگذره وادامه داره
این همه شیرینی در هوای گرم هم می چسبه ها



سلام عزیزم ممنونم انشالله خدا قسمتت بکنه هرچی زودتر خونه دار بشی و بری توی خونه خودت و از مستاجری خلاص بشی
ستاره زندگی
23 تیر 92 12:22
عزیزم سونیا خانم گل
حالا "واس "چی سحری میخورن

کمک مامانی بکن تا زودی وسایلها رو مرتب کنه که شما هم بتونی با اسباب بازیهات بازی کنی


واس اینکه گشنشون نشه روزه بگیرن خاله جون

چشم با اسباب بازیهاهم و کتابام و کارهای دیگه حسابی از خجالتش درمیام
☆ یاسمین ☆
23 تیر 92 17:01
خانومی خیلـــــــی تبریک میگم بابت خونهء جدید.چقد جالب که همهء اتفاقات خوبتون توی این ماه رخ میده.ایشاله همیشه خبرهای خوبی بشنوی تا دلت شاد باشه.دختر شیرین زبونت و ببوس.از دخمل گلت عکس بگذار تا همین طور که از شیرین زبونیاش لذت میبریم از دیدن روی گلش هم لذت ببریم


ممنوم عزیزم انشالله شما هم همه روزهاتون قشنگ و پر از شادی باشه
مامان آوا
23 تیر 92 20:39
مامان محمد و ساقی
23 تیر 92 23:19
سلام عزیزم
شرمنده که دیر اومدم
طاعات قبول باشه
خونتون هم مبارک باشه.ایشالله توش همیشه خوشی و شادی و جشن باشه و سونیا جون رو توش عروس کنی


خوهش میکنم عزیزم طاعات شما هم قبول باشه
ممنونم از تبریک و آرزوی قشنگتون انشالله شماه هم شاد باشید خندون و گل پسرت رو داماد کنی و ساقی جون رو عروس کنی
مامان محمد و ساقی
23 تیر 92 23:21
چه جالب که شیرین ترین اتفاقهای زندگیت تو ماه تیر هستش.پس براتون ماه خوش یمنی هستش
ای جان سونیا خانم شیرین زبون
وای ساقی هم دو سه مرتبه یا بیشتر همینطوری خون دماغ شد.دو بار هم تو خواب که یه دفعه خیلی شدید بود
تو سرما بود و ما گفتیم حتما" از بخاریه که خونه رو خشک کرده ولی وقتی به ناخنش نگاه کردم دیدم تو خواب دستش تو دماغش بوده و خون اومده
ایشالله طوری نیست.الان هم هوا گرمه و کولر روشن باز هم خشکی بینی

بله همینطوره برای ما که خیلی شیرین و خوش یمن هست
بله علت همون خشکی بینی هست هوا گرمه و باعث خشک شدن بینی و خو اومدنش میشه انشالله که دیگه تکرار نشه
مامان محمد و ساقی
23 تیر 92 23:22
ایشالله زودتر خونتون رو بچینی و خستگی از تنتون بره


ممنونم عزیزم بها دعای شما دوستان و کمک خدا امیدوارم زودتر کار چیدن خونه تموم بشه
مامان آروین (مریم)
24 تیر 92 8:51
پس تیرماه بهترین ماه زندگیتونه ، برای ما آذر به دلیل عقد و تولد آروین ......
دوست خوبم خونه جدیدتون مبارک
ایشالاه به شادی و سلامتی 120 سال در کنار هم و با هم زندگی کنین .....



بله عزیزم همینطوره ماهی خیلی خوب و خوش یمنی برای ماست و البته چه تفاهمی ما هم عقدمون اذر ماه هست
ممنونم بابت تبریک و ارزوی قشنگتون
خاله الهام
24 تیر 92 8:51
واقعا كه تير ماه شيريني داشتيد
اصلا كلا تير ماهي هستين هااا
وروجك خاله بخورمت كه اينقدر شيرين زبوني
بله ديگه هر جا به نفعت باشه با توجه به موقعيت بزرگ و كوچك ميشي



بله میبینی خاله جون خدا خیلی از نعمتهاش رو توی تیرماه نصیب ما کرده و ازش خیلی ممنونیم به خاطر همه این نعمتهای قشنگش
این دختر مونهم که خیلی سیاست داره میبینی خاله خدا یکی از وروجکها قسمت شما بکنه در اینده تا حسابی از وجودش لذت ببرید
mamanebaran
24 تیر 92 9:22
ای جانمممممم به این ماه تیر که براتون یه عالمه خاطره های خوب میاره ، عزیزم مباک باشه خونه جدید الهی که همه لحظه هاتون پر از عشق و سلامتی باشه و تو خونه جدید بهترینها رو داشته باشین ، قربون سونیای خوشگلمممم که دلش برای مامانیش تنگ شده فدا بشم عزیزم که دلت نمیخواد مامانی بره سرکار


ممنونم عزیزم تشکر از ارزوهای قشنگتون انشالله که شما هم دلتون خوش و لبتونخندون باشه وسایه اتون بالای سر باران عزیز مستدام باشه عزیز دلم
مامان عبدالرحمن واویس
24 تیر 92 10:47
مبارک باشه عزیزم
انشاالله که ماهم خونه داربشیم


خیلی ممنونم دوست عزیز و مهربون انشالله که شما هم هرچی زودتر به ارزوتون برسید و خونه دار بشید
آیسان مامان ماهان
24 تیر 92 10:50
سلام عزیز دلم خوب و خوشی سونیا جون حالشون خوبه اسباب کشی تموم شد انشالله ،،ببخشید که دوریم کاری از دستمون بر نمییاد




ممنونم آیسان جون شما خوبی ماهان جون خوبه لطف داری عزیزم همین که به یادمی یک دنیا برام ارزش داره


مامان ضحی
24 تیر 92 11:25
سلام خانومی جا داره تیرماه رو بهتون تبریک بگم منزل نو هم مبارک باشه ایشالله همیشه به شادی. یه عالمه بووووووووووووووس برای دختر باهوش و شیرین زبون


ممنونم خاله مهربون شما هم صورت ماه ضحی جون رو ببوسید برامون
آیسان مامان ماهان
24 تیر 92 11:27
شما دست این اجنبیا می افتادی چاره ای جز تحمل داشتین...


نیدونم والا خدا قسمت نکنه
آیسان مامان ماهان
24 تیر 92 11:30
نه خدایی لذت داره ها ی بار امتحان کن


من به اهل ریسک کردن نیستم ابدا
آیسان مامان ماهان
24 تیر 92 11:32
مرسی قربونت برم چه دعای جانانه ای کردی،،اگه اینجور بشه قول میدم عکسامونو برات پست کنم.. انشالله شمام یه خونه خیلی بزرگ و در حد لیاقتتون بخرین


عزیزم من که نمیخوام بخرم برات خدا میخواد بده کمش که نمیاد خوب یکی از اون خوبا و درست و حسابیهاش هم به شما بده تا این کارای قشنگتون شکر نعمتهاش رو به جابیارید و شادی کنید شما که دلتون شاد باشه خدا هم خوشحال مشه از خوشی بنده اش انشالله که خدا قسمت همه دوستان بکنه
آیسان مامان ماهان
24 تیر 92 11:41
ای جونم آره والله چه حرف خوبی زدی از خدا که کم نمیشهوالله مام که تو راه درست مصرف میکنیم


انشالله که قسمت همه مون بشه
آیسان مامان ماهان
24 تیر 92 11:48
انشالله خدا به اندازه رحمت و سخاوتش بهمون عطا کنه نه حد و اندازمون


انشالله
نسیم-مامان آرتین
24 تیر 92 11:59
وای چه ماه خوبی خونه جدید هم مبارکتون باشه ایشالا روزهای خوبی رو تو خونه جدید داشته باشید


ممنونم دوست عزیز برای شما هم که باید شیرین باشه تولد ارتین جون توی تیرماه هست و این از همه چیز بهتر و شیرینتر هست
خاله بهاره
24 تیر 92 12:55
مبارک باشه مامانی ایشالاه به سلامتی و خوشحالی
سونیا جون مامان کی کارش تموم میشه که نره کار همیشه بمونه پیشت منم دلم می خواد مامانی همیشه پیشت بمونه



ممنونم خاله مهربون
مامان محمد و ساقی
24 تیر 92 13:16
خصوصی
مامان سيد محمد سپهر
25 تیر 92 9:51
محمد سپهر در تيتراژ شبكه آموزش ! از دست نديد حتما تيتراژ برنامه "بازباران"را از شبكه آموزش ببينيد ......"
مامان سيد محمد سپهر
25 تیر 92 9:52
عزيز دلم....فكر كن بچه ها چه چيزي كه از ما نخوان..ديگه نمي گن دل نداريم......عزيزم مبارك باشه هم قال وبتون را عوض كردين ..هم مثل اينكه دارين اسباب كشي مي كنين ..نماز و روزه هاتون قبول باشه..
مامان عسل
25 تیر 92 11:17
عزیز دلم خیلی خیلی مبارکه خونه ی جدیدتون. دست راستتون رو بکشین رو سر ما که ماهم راحت بشییییییییییییییم
مامان فافا
26 تیر 92 15:43
مامانی خونه دار شدنتون مبارک

یه دستی هم به سر ما بکشید

امیدوارم همه ی ماههای سال اینقدر براتون خوشی بیارن

نماز و روزه هاتون قبول.

التماس دعا.




ممنونم عزیزم انشالله که تا سال دیگه ماه رمضان شما هم صاحبخونه بشید

امیدوارم شما هم اوقات شاد و شیرینی داشته باشید
طاعات شما هم مقبول درگاه الهی ما رو هم از دعای خیرتون بی نصیب نکنید

مامان آرین
30 تیر 92 13:15
به به مباااااااااااررررررررررررکه خانه نو.خدارو هزاران مرتبه شکر که ازمستاجری خلاص شدین خانمی.انشاالله تنتون سالم ودلتون خوش باشه وتمام ماههای سالتون مثل تیرماه پر برکت وپر شادی باشه انشاالله.


خیلی ممنونم از این همه محبت و کامنت پرانرژی تون انشالله که شما هم همه ماهاتون شاد و شیرین باشه و سایه اتون بر سر گل پسر باشه
مامان تارا و باربد
30 تیر 92 13:35
خونه نو مبارک خانومی به سلامتی و دل خوش
آخه سونیای کوچولو که دستاش به سقف نمی رسه
دوستتون دارم
در ضمن بزار این خوشگل خانوم کمکت کنه خونتون رو بچینی زودتر


ممنونم بله حتما سونیا خانم به مامانش کمک میکنه در چیدمان خونه
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
31 تیر 92 3:26
چه روزهای خوشگلی توی ماه تیر واسه شما اتفاق افتاده ... تاریخ عقد ما توی سال 87 بودش. منتها مهر 87...

عزززززززیزمممممم ...سونیا جونم چه شیرین زبونه ... این که دستش رو میبرده بالا به نشانه ی کوچولو بودنش، خییییلی بامزه و باحال بود

آخیییی... شما مامانی های شاغل، چقدر سختتونه بخدا ... خانه داری، بچه داری و از همه مهمتر شووووهر داری ...

خسته نباشید واقعا

آخی، امیدوارم دیگه خون دماغ نشی سونیا جونم...
مامانی، اثاث کشی واقعا سخته، خصوصا واسه شما که شاغل هستین.
مراقب خودتون باشین.


بله خانمی مننونم از حضورتون ما خانم های شاغل سختیهای زیادی داریم ولی چارهای نیست وشیرین زبونیهای سونیا خانم خستگی رو از تنمون در میکنه