سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 29 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

شیرین زبونی تا چه حد

سلام و صد تا سلام به روی ماه گل دختر ناز خودم   مامانی بدونه مقدم میخوام برات چند تا از حرفهای قشنگت رو بنویسم که مبادا یادم بره و توی دفتر خاطراتت ثبت نشه عزیز دلم. سونیا: مامان معدم درد میکنه معدم داره میترکه  من وای مامان خدا مرگم بده کجات درد میکنه برای چی؟ سونیا :معدم درد میکنه برای اینکه شنگول و منگول رو من خوردم و من و بابایی :   درو باز کردی لولاش روغن نداره صدا  میده  گفتی مامان من :بله چی شده مامان سونیا :این چه دریه آخه ؟ من:مگه چه شه در مامانی عیبی داره سونیا :آخه این در این نجاره برای ما اورده همش قرچ و قرچ صدا میده من :   ...
30 تير 1392

وارد سال ششم شدیم

سلام دخترم قند عسلم امروز 25 تیرماه ماه اول تابستون هست که برای خانواده ما خیلی خاطره انگیز و خوش یمن هست در پست قبلی همه خوشیهای این ماه رو گفته بودم و امروز سالروز یکی از همون اتفاقهای قشنگ و زیباست بله امروز پنج سال از ازدواج مامان و بابا میگذره و وارد ششمین سال زندگی مشترکمون میشم که ثمره عشقمون وجود شما دختر نازم شیرنی غیر قابل وصفی است که خدا مهربون بهمون هدیه داده .   و در این خونه مجازی به بابایی مهربون این روز زیبا رو تبریک میگم و خوشبختی و سلامتیش رو از خدای مهربون خو استارم   عزیزم اکنون به جای دستانم دو بال طلائی میخواهم تا در زیبا ترین تاریخ تقویم برای ستاره باران کردن شب سالگرد ازدواج...
25 تير 1392

تیرماه گرم اما شیرین

سلام و صد تا سلام به روی زیبا تر از ماه گل دختر قند عسلم خوبی خوشی سرحالی.شرمنده که خیلی وقته برات ننوشتم چون خیلی گرفتارم عزیز دلم . خوب جونم برای گل دخترم بگه که این روزهای سرمون خیلی شلوغه و متاسفم که زیاد بهت نمیرسم. چون در گیر کارهای اسباب کشی هستم خوشبختانه و هزارن بار ممنونم از خدای مهربون که کمکمون کرد تا بلاخره جمعه هفته گذشته یعنی 14 تیرماه از مستاجری خلاص شدیم و اسباب کشی کردیم خونه خودمون(انشاله خدا قسمت همه مستاجرها بکنه تا خونه دار بشند و برن خونه خودشون).  و یک شیرینی دیگه به شیرینی ها ی تیر ماه مخصوصاً 14 تیرماه اضافه شد دقیقا پنج سال قبل یعنی در 14 تیرماه سال 87 جهیزیه ام رو آورم. به خونه بخت و 25تیرماه 87 هم که ...
20 تير 1392

میهمانی خدا

  چه شود ای گل نرگس، با تو دیدار کنم    جان و اهل و هستی ام، بر تو گرفتار کنم روزه ی هجر تو از پای بینداخت مرا        کی شود با رطب وصل تو افطار کنم . . .   شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن در ماه پر خیر و برکت رمضان برایتان قبولی طاعات و عبادات را آرزومندیم ... التماس دعا   دوستان عزیز سر سفره سحر و افطارتون  به یاد ماهم باشید و ما رو هم از دعای خیرتون مستفیذ بفرمائید. ...
19 تير 1392

یک دقیقه سکوت

یک دقیقه سکوت به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند! به خاطر امید هایی که به نا امیدی مبدل شدند به خاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم! به خاطر قلبی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد! به خاطر چشمانیکه همیشه بارانی ماندند! یک دقیقه سکوت! به احترام کسانی که شادی خود را با ناراحت کردنمان به دست آوردند! بخاطر صداقت که این روز ها وجودی فراموش شده است! بخاطر محبت که بیشتر از همه مورد خیانت واقع گردید! یک دقیقه سکوت به خاطر حرف های نگفته!! برای احساسی که همواره نادیده گرفته می شد ...
16 تير 1392

نیمه شعبان 92

سلام و صد سلام گرم به روی ماه گل دختر قند عسلم خوبی مامانی بدون حاشیه میگم برات امسال نمیه شعبان رو برخلاف سال قبل که رفتیم قم وچند روزی رو حسابی خوش گذروندیم امسال همین جا موندیم چون من نمیتونم مرخصی بگیرم علتش هم این هست که نیروی جایگزین نیست البته انشالله بعد از ماه رمضان هم نی نی خاله منیره به دنیا میاد و هم اینکه عروسی دختر خاله صدیقه هست حتما میریم قم والان زیاد اصرار بر مرخصی نداشتم که اون موقع بتونم مرخصی بگیرم و اما امسال نیمه شعبان تا عصری خونه بودیم و شما خوشحال از اینکه مامانی تعطیل هست و توی خونه و تا شب شما میتونی پیش مامانی باشی از صبح که بیدار شدی چند بار گفتی مامان امروز تعطیلی امروز پیش من میمونی و وقتی جواب بلی رو شنید...
4 تير 1392

آمدن آفتاب

  عصر يك جمعه دلگير، دلم گفت: بگويم، بنويسم كه چرا عشق به انسان نرسيدست، چرا آب به انسان نرسيدست، و هنوزم كه هنوز است، غم عشق به پايان نرسيدست بگو حافظ دل‌خسته ز شيراز بيايد، بنويسد كه هنوزم كه هنوز است، چرا يوسف گم‌گشته به كنعان نرسيدست و چرا كلبه احزان به گلستان نرسيدست عصر اين جمعه دلگير، وجود تو كنار دل هر بي‌دل آشفته شود حس كجايي گل نرگس؟ ...
2 تير 1392
1