سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 29 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

مامان رو توی راه کتابخونه گرگ خورده

سلام و صد سلام به روی ماهت دخترکم خوبی مامانی امروز اومدم یک چند کلمه ای از حرفاهاو کارهای این چند روزت برات بنویسم سه روز پیش من شیفت بعد از ظهر سرکار بودم و شما خونه عزیز جونت شب موقع برگشتن به خونه به عمه جون گفته بودی  عمه شب یلدا رو شما بیایید خونه ما به بابا میگم هندونه بگیره به مامان هم میگم انار بگیره دون بکنه تا شب یلدا همه با هم بخوریم ماشاالله به این دختر دسته گلم که آداب همه چی رو بلده و از مامان و بابا هم با معرفت تره .و اما ازدیشب که بازم من شیفت عصر بودم شب که از سر کار برگشتم خونه برعکس  همیشه ساعت یک ربع ده دقیقه به هشت که از راه که میرسم میام کنار تلفن و زنگ میزنم به عمه جونها که یکی شون شما رو بیارند خونه به خ...
23 آذر 1391

تن تب دار دخترکم

سلام و صد هزار سلام به روی ماهتاب گونه ات نازنینم خوبی مامانی بازم دیر اومدم اما اینبار دلیلم برای دیراومدن خودت بودی و خودم چرا؟خوب میگم چرا چون بعد از برگشتن از سفر هردومون مریض شدیم والبته شما شب قبل از اینکه برگردیم یک کوچولو سرما خورده بودی و آبریزش بینی داشتی ولی خیلی خیلی کم بود و من فکر نمیکردم کار به اینجاها بکشه تا اینکه پنجشنبه  ظهر اومدیم خونه ومشکلی نداشتیم تا شنبه شب که دیدم تب شدیدی داری وحالت خیلی بد شده و اون شب تا صبح نه خودت پلک روی هم گذاشتی و نگذاشتی من بخوابم تا صبح همش گریه کردی و هذیون گفتی  توی تب سوختی من و بابایی پاشویه ات کردیم و یک کم هم بهت شربت خاکشیر دادیم تا کمی آروم گرفتی شب دوم وسوم بهت تب بر د...
19 آذر 1391

سفر یک هفته ای

سلام  به روی زیباتر از ماهت دختر عزیزم خوبی خوشی، یک سلام هم به همه دوستان عزیز نی نی وبلاگیمون. خوب دخترگلم بازم طبق معمول دیراومدم تا برات پست بگذارم بعد از معذرت خواهی میرم سر اصل مطلب ازروز جمعه هفته گذشته3/9/1391 شروع می کنم که ساعت نه صبح از خونه خارج شدیم که بریم به سمت قم چون تصمیم داشتیم برای تاسوعا و عاشورای حسینی سال 91 بریم به قم تا هم من به اقوامم سری بزنم هم سر مزار پدرو مادرم برم و هم اینکه مراسم تاسوعا و عاشورای قم رو ببینیم ،خو ب داشتم برات می گفتم ساعت نه از خونه راه افتادیم ساعت نه و نیم ترمینال بودیم که سوار اتوبوس شدیم و راه افتادیم به سمت قم خوشبختانه توی راه خیلی خیلی عالی بودی حالت که خوب بود اصلا هم اذیت و سر...
14 آذر 1391
1