سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

61 ماهگی

کلماتم را در جوی سحر می‌شویم لحظه‌هایم را در روشنی باران‌ها تا برای تو شعری بسرایم، روشن تا که بی‌دغدغه بی‌ابهام سخنانم را در حضور باد این سالک دشت و هامون با تو بی‌پرده بگویم که تو را دوست می‌دارم تا مرز جنون سلام و صد تا سلام گرم بهاری به روی زیبا تر از ماه دختر بهار سونیای نازنینم بازم عذر تقصیر بابت تاخیر این روزها کارم زیاده و وقت ندارم برای ثبت خاطرات قشنگت عزیز دلم و خیلی از شیرین زبونیات و کارهای قشنگت بدون اینکه توی این خونه مجازی ثبت بشه از خاطر میره به بزرگی خودت این مامانی تنبل رو ببخش چند وقتی هست که اصلا دستم به نوشتن نمیره میخواستم از خاطرات سفرمون به قم که عید نورزو رفتیم...
8 ارديبهشت 1394

نازنینم 5 سالگیت مبارک

در سپیده دم عشق کسی متولد شد که صدایش آرام تر از نسیم نگاهش زیباتر از خورشید  دلش پاک تر از آسمان و قلبش زلال تر از آب و آن تو بودی بهانه قشنگم برای زندگی تولدت مبارک …     میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست. میلادتو معراج دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم   امروز چه روز خوبیه خونه شده چه روشن پر از صدای بچه هاست روز تولد من امروز همه دوستای من تو خونه ی ما هستن همه کنار همدیگه نزدیک من نشستن شمعا...
9 فروردين 1394