سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

تولد و نمایشگاه گل و گیاه

1396/3/3 10:41
384 بازدید
اشتراک گذاری

جان منی از این عزیزتر نمی شود

جان منی و خوش به حالت که مادرت

تو را مثل گوش ماهی هایی که خودش کنار دریا کشف کرده دوست دارد

برایت یک مشت بوسه میفرستم

باز هم هست

از این بوسه های عاشقانه برایت زیاد کنار گذاشته ام

سلام و صد تا سلام به دخترک نازنینم خوبی انشالله عزیزکم .

جونم برات بگه که دیروز من شیفتم بعد از ظهر بود اما به خاطر اینکه امروز سوم خرداد تولد یکی از دوستان کتابخونه ای من بود  همکارم که تصمیم گرفته بود که دوست مشترکمون رو سورپرایز کنه به من گفت فردا شما هم صبح هم شیفت با من بیا من قرار یک کیک کوچولو برا آزاده جون بگیرم و سورپرایزش کنم شما هم بیا با هم باشیم و دو تایی سورپرایزش کنیم اینطوری بیشترم بهمون خوش میگذره خلاصه دیروز صبح من میخواستم برم کتابخونه شما هم با من اومدی و یک تولد کوچولو جمع و جور و بدون سر صدا براش گرفتیم و کلی بهمون خوش گذشت امیدوارم که آزاده جون از این کار ما خوشش اومده باشه و این کار باعث شادیش شده باشه هرچند اندک البته ایده از همکارم بود زحمت کیک رو هم ایشون کشیده بودند و من فقط همراهیشون کردم .ولی روز خیلی خوبی بود شما هم بهت خوش گذشت بعداز جشن کوچولوی نیم ساعته ما تا ظهر پیش من بودی یک کم کتاب خوندی و  قفسه ها رو گشتی یک چند تایی هم کتاب مرجع آوردی و یک کم اطلاعات هم از اون کتابها یاد گرفتی و از اون جایی که دیروز صبح کنار کتابخونه ما در سایت فرهنگسرای شهرمون یک نمایشگاه گل و گیاه افتتاح شد به پیشنهاد همکارم بردمت یک دوریم توی نمایشگاه زدیم و کلی هم ذوق و شوق کردی اونجا و خیلی خوشت اومده بود البته زمان خیلی کمی رو اونجا بودیم و سریع از اون جا خارج شدیم اما همون اندک ز مان هم لطف و لذت خاص خودش رو داشت دلبرکم.همین که از اونجا اومدیم بیرون چشمات افتاد به دو تا تاب و دوتا سر سره و گفتی مامان بذار یک کوچولو بازی کنم خلاصه دو سه باری سر سره رو سوار شدی و چند دقیقه ای سوار تاب شدی و من عجله داشتم برگردم سرکارم و شما دوست داشتی بازی کنی اما بلاخره حاضر شدی دل بکنی و بیایی برگردیم کتابخونه .اومدیم کتابخونه تا ساعت یک و نیم که سر کار بودیم اونجا سرگرم کتاب بودی و مثل دفعه های قبل زیاد توی دست و پای من نیومدی و اذیت نکردی و تا ساعت یک و نیم که ساعت کار من تموم شد و اومدیم خونه در کل روز شادی رو پشت سر گذاشتیم انشالله از این روزای قشنگ و شاد زیاد داشته باشی دخترکم .خوب نازنینم تا پست بعدی خدانگهدارت باشه .بای بای

1396/3/3

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)