سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 28 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

من این مطلب رو یه جا خوندم

1393/3/21 17:58
612 بازدید
اشتراک گذاری

دست خود را حلقه کن بر گردنم 

    خنده زن بر چشمهای خسته ام    

عشق تو آواز صبح زندگی ست 

     مهر تو آغاز لطف و بندگی ست      

سر گذار بر شانه های مادرت     

    بوسه زن بر گونه های زرد من    

خانه ام سبز از صدای شاد توست  

مادرت مست از نوازش های توست

اشک های سرد خود را پاک کن

  گرمی قلب مرا با جان خود دمساز کن

سلام به روی زیباتر از ماه نازدونه مامان خوبی انشالله نازنین مه جبینم

باز هم مامانی تنبل انقدر از حرفها و کارهای قشنگت برات ننوشته تا همه چی رو فراموش کرد فقط چند تاییش رو که یادم هست برات مینویسم.

این روزها بیشتر خونه عزیز جون هستی تا خونه خودمون اونجا بیشتر بهت خوش میگذره و عمو و عمه ها باهات بازی میکنن و سرگرمی .از شنبه هفته قبل میری کلاس زبان و متاسفانه تکالیفت رو با اعمال شاقه انجام میدی شاید هنوز دستای کوچولوت توان گرفتن قلم در دست رو نداره هرچی که هست خیلی راغب به انجام این کار نیستی اما از کلاس و از مربیتون خیلی راضی هستی و کلاس رفتن رو خیلی دوست داری امروز پنجمین جلسه ای هست که به کلاس میری دو جلسه هفته قبل رو خودم بردمت اما مابقی جلسات متاسفانه من سرکارم و زحمت بردن و آوردن شما افتاد گردن عزیز جون و عمه ها و من شرمندشون شدم انشالله که بتونم جبران کنم .سی دی درسیت رو همون روز دوم سوم گم کردی و مجبور شدیم برات یکی دیگه از موسسه بگیریم . سه روز پیش سی دی جدید رو برات گذاشته بودم و داشتیم با هم گوش میکردیم تکلیف نوشتاریت اون روز عد یک (وان ) بود و به محض اینکه به این بخش رسید و وان رو تکرار میکرد سریع گفتی مامان این همون چیزیه که امروز باید ازش بنویسم امروز باید بنویسم وان .

چند روز تعطیلی هفته گذشته رو کلا توی خونه بودیم و هیچ کجا نرفتیم البته شما جمعه رو خونه عزیز بودی و چهارشنبه و پنجشنبه رو توی خونه بودی و از شانست چنان باد و طوفانی بود که نتونستم ببرمت پارک توی اون دو سه روز کلی انرژی ازمون گرفتی تا دوخط  aبزرگ و دوخط هم a کوچک بنویسی روز چهار شنبه از صبح تا شب بابا مشغول بود و روز پنج شنبه از صبح تا شب من هر ترفندی رو که به کار بردم جواب نداد البته با ماژیک و روی وایت برد مینوشتی کم و بیش اما توی دفتر و با مداد نمینوشتی بلاخره هم روز شنبه صبح یک کم زودتر از خواب بیدارت کردم و کلی التماست کردم تا بلاخره اونم من دستت رو گرفتم و با اعمال شاقه چهار خط a رو نوشتیم البته فکر میکنم 90 درصدش کار من بود و 10 درصدش کار شما . عصری که اومدی خونه و دفترت و نگاه کردم دیدم مربیت برات برچسب انگری برد چسبونده توی دفترت و امضا هم کرده و تشکر کرده  از همکاریت  وشما کلی خوشحال بودی که مربی برات انگری برد چسبونده .خدا رو شکر که تا الان خیلی تمایل به رفتن کلاس داشتی و خیلی خوشحالی اما چند تا نکته این وسط هست که باعث آزارم میشه

یکی اینکه هنوز سرکلاس یک کلمه هم حرف نمیزنی و من نمیدونم آخر ترم مربی چطوری میخواد ازت ازمون بگیره و آیا مدرکی خواهی گرفت؟

دوم تا  کی میخوای اینطور تکلیف بنویسی یعنی مدرسه هم بری میخوای همین بلاها رو سرما دربیاری یا الان موقتی هست و هنوز دستای کوچولوت توان این کار رو نداند؟ شایدم اصلا دلت نمیخواد این کار رو بکنی میدونی گاهی حس میکنم فوق العاده سریع الانتقالی و مطلب رو میگری اما نمیخوای بروز بدی (شاید دلت میخواد ما رو آزار بدی یا توجه بیشتری میخوای و هزار اما و اگر دیگه که به ذهنم میاد اما جوابی براش پیدا نمیکنم) .

نکته سوم اینکه آیا مدرسه هم بری میخوای همه کارهات رو بگذاری برای دقیقه نود و تا فشار و زور بالای سرت نباشه همینطوری تکالیفت رو انجام بدی یا نه این مشکل مقطعی هست و بعد ها چنین مشکلی وجود نخواهد داشت

و نکته دیگه این که ما فرستادیمت کلاس زبان تا انقدر حوصله است سر نره و سرگرم باشی اما هنوزهم بارها و بارها این کلمه رو ازت میشنوم

انشالله که در این راه موفق باشی و با موفقیت زمینه ای براموفقیتهای بیشتر فراهم بشه و از طرفی مایه سرافرازی من و بابا باشی .

اما از حرفای قشنگت و دلتنگیهات از عید که از قم اومدیم دائم میگی مامان کی میریم قم این هفته میرم ؟ و خیلی دوست داری که بازم بریم پیش  بچه های خاله ها و داییها و خیلی بیشتراز گذشته بهانه میگری برای قم رفتن .همین دیروز صبح داشتیم با هم میرفتیم خونه عزیز که یکدفعه توی کوچه گفتی مامان گوشت رو بیار جلو کارت دارم میخوام یه چیزی توی گوشت بگم .گوشم رو آوردم جلو گفتم بگو مامان

گفتی مامان جمعه که عید نیمه شعبانه میای باهم بریم قم؟ و من خیلی شرمنده روی ماهت شدم که نمیتونم این کار رو برات انجام بدم عزیزم آخه با یک روز که نمیتونیم بریم و بیاییم و اگر بخوایم بیشتر باشه که من باید مرخصی بگیرم و به علت کمبود نیرو متاسفانه این امر امکان پذیر نیست منم دیدم چی بهت بگم که ناراحت نشی گفتم این جمعه که نه من مرخصی ندارم اما چند تا جمعه دیگه که بگذره اونوقت با هم میریم.

چند روز پیش نخود فرنگی گرفته بودم و داشتم پاک میکردم شما اومدی و اول گفتی مامان بگذار من کمکت کنم گفتم باشه بعد یادت دادم که چکار کنی بعد از یک کم شلوغ کاری و بریز و بپاش گفتی مامان اجازه میدی من چند تا از اینا بخورم .گفتم نه مامان اینا خام هستن باید بپزمشون بعد شما بخوری اینطوری که نمیشه .  فوری گفتی چرا میشه من یه مطلبی یکجا خوندم که گفته بود میشه اینها رو خام بخوری .منم پرسیدم مگه شما سواد داری که یکجا خونده بودی فوری حرفت رو عوض کردی و گفتی نه یعنی نخوندم یکجا دیدم ،گفتم خوب کجا دیدی ؟ شما گفتی توی تلوزیون توی یک برنامه آشپزی خانمه میخواست غذا بپزه از اینا میخواست بریزه توی غذا ،منم گفتم خوب  دیدی مامان اون خانمه هم میخواسته اینها رو اول بریزه توی غذا و بپزه بعد بخورند .شما که جوابت رو گرفتی بلند شدی رفتی و دیگه هیچی هم نگفتی.

نزدیک بیست روز پیش یک دندون کشیدم که تا ده روز جاش درد می کرد انقدر این چند روز مسکن خوردم که خدا میدونه شما هم می دیدی که من چقدر درد دارم و مسکن میخورم خلاصه بعد از ده روز کم کم دندون دردم خوب شد اما شما دو روز پیش ازم پرسیدی مامان دندونت درد میکنه؟ گفتم  نه مامان دیگه خوب شده و شما گفتی میخواستم بهت بگم اگر خوب نشده قرص مسکن بخورد که دردش زود خوب بشه .

یک روزم حسابی زانوی پای راستم درد میکرد و درست نمیتونستم راه برم برگشتی بهم گفتی خوب شیر بخور دیگه شیر بخوری استخونات محکم  میشه پاهات درد نمیگیره.باید روزی سه لیون شیر بخوری اگر هر شب قبل از خواب یک لیون شیر بخوری دیگه پادرد نمیگیری .

امروز صبح هم از خونه که اومدیم بیرون گفتی به به چه هوای خوبی چه بادی میاد مامان من باد رو دوست دارم ،باد که بیاد توی هوا بوزه هوا خنک میشه من خیلی دوست دارم.

خوب نازدونه برگ پونه به دستان مهربان خدا میسپارمت تا پست بعدی بای بای

 

1393/3/21

 

پسندها (10)

نظرات (15)

مامان مهنا
21 خرداد 93 21:58
افرین ب این قشنگ حرف زدنش ماشالا
❤مامان سونیا❤
پاسخ
مرسی خاله جون
مامان پریسا
22 خرداد 93 9:42
سلام دوست عزیزم. وای اینقد به خودتون استرس وارد نکنید ایشالله سونیا جون هم به وقتش همه چیزو یاد میگیره و ایشالله سفر قم هم قسمتتون میشه و واسه ما هم دعا میکنید
❤مامان سونیا❤
پاسخ
سلام خانمی نمیدونم ما مادر انگار خودمون دوست داریم الکی جوش بزنیم و حرص بخوریم
مریم بانو
22 خرداد 93 10:22
سلام مامان سونیای گلم. عیدتون مبارک عزیزم نمی دونم سونیا رو چه دوره ای ثبت نام کردی ولی ما تو آموزشگاهمون برای بچه های به سن و سال سونیا به هییچ وجه تمرین نوشتاری نداشتیم چون بچه رو دلسرد میکنه و این حس رو بهش القا میکنه که مدرسه و آموزشگاه از آدم به زور کار میکشن تا یه چیز بهش یاد بدن بنظرم با مربیش صحبت کن چون این روش اصلن درست نیست و بچه های زیر 6 سال حتا تو آموزشگاه های معتبر خارج از کشور هم تمرین نوشتاری ندارن و فقط از لحاظ گفتار باهاشون کار میشه و اگه هم بهشون تمرین نوشتن بدن فقط با نقاشیه ینی مثلن حرف a رو به شکل یه آدم می کشن بعد به بچه میگن تو اینو رنگش کن! بابت خجالتی بودنش توی کلاس هم اصلن نگران نباش شما که نفرستادیش بره مدرک بگیره، فرستادیش که سرگرم بشه پس دیگه اضطراب این چیزا رو به خودت وارد نکن اگه یه جوری مطلع می شدین که رفتار معلم توی کلاس با سونیا چطوره خیلی خوب بود. چون بچه ها خیلی حساسن و گاهی رفتار معلم تو کلاس باهاشون طوری هست که ناخودآگاه بهشون موج منفی میرسه و یه جورایی رفتار معلم بازدارنده س برای کودک البته میدونم سونیا هم بهتون حرفی در این مورد نمیزنه ولی اگه دیدین داره نسبت به کلاس دلسرد میشه هرگز مجبورش نکنید که ادامه بده چون این خیییییییییلی بده بذارید حس استقلال داشته باشه و بدونه که این کلاس اصلن اجباری نیست
❤مامان سونیا❤
پاسخ
ممنونم اتز حرفهای قشنگت مریم جون من هم از این سیستم تدریس خیلی تعجب کردم اما در مورد مربیش سرکلاس من نرفتم ولی خوب اون دو جلسه ای که بیرون نشستم و صداش میومد واقعا با انرژی با بچه ها کار میکرد و از همه بچه ها تعامل و همکاری میخواست و هرنکته رو تدریس میکرد از یکی یکیشون و چندیدن بار هم به صورت دسته جمعی میپرسید و هر بار هم به من آخر جلسه گفت دختر سرکلاس اصلا حرف نمیزنه حتی اسمش رو هم نمیگه و بعدشهم گفت که برای جلسات بعدی چه چیزهایی رو باهاش کار کنم و یک بدی کلاس رفتن سونیا اینکه همون شیفتی هست که من سرکارم و اون باید با عمه یا عزیزش بره کلاس و من زیاد نمیتونم در مورد همه چی ازشون پرسو جو کنم متاسفانه شیفت کاریم رو هم نمیتونم تغییر بده شیفت سونیا رو هم چون عمه اش گفت ما میبریمش دیگه تغییر ندام حالا برای ترم بعد سعی میکنم شیفت مخالف خودم ثبت نامش کنم که خودمم ببرم بیارمش تا هر دفعه مربیشون رو ببینم و باهاش صحبت کنم
مریم بانو
22 خرداد 93 10:27
به نظر من اگه مشقاشو هم ننوشت خودتون این کار رو براش انجام ندین چون دارید بطور غیرمستقیم بهش یاد می دین که اگه تو مدرسه هم مشقاشو ننوشت شما کمکش میکنید بذارید بخاطر مشق ننوشتنش تنبیه بشه ولی هرگز بارشو به دوش نکشید اینکه گفتید cdهای صوتی استفاده میکنن هم اصلن خوب نیست چون بچه ها تصویر رو بیشتر می پسندن و باهاش ارتباط برقرار میکنن حدسم اینه که کتابهای tiny talk داره بهش تدریس میشه که کتابهای بدی نیستن ولی بهتره درکنارشون از کارتون و آموزشهای تصویری هم بهره گرفت به هر حال بنظر من خودتون رو نگران نکنید و به این کلاس به چشم یک سرگرمی نگاه کنید با معلم سونیا حرف بزنید و بهش بگید که تکنیک تشویق و تنبیه برای سونیا خیییییییلی تاثیر گذاره (اینو طبق اون چیزی که راجب برچسن انگری بردز گفتید میگم) میتونه از این موضوع بهترین استفاده رو ببره من خودم تجربه ی تدرسی کودکان نداشتم ولی خییییییییلی در این زمینه تحقیق کردم و دوره هایی رو گذروندم پس به حرفام اعتماد کنید انشالله همیشه و همیشه شاهد موفقیت های هر چه بیشتر سونیا خانم گل تو زندگی باشید
❤مامان سونیا❤
پاسخ
خیلی ممنونم از اینهمه حوصله و محبتتون انشالله که سعی میکنم همه این پند هارو به کار ببندم ممنونم از انرژی مثبتت مریم جون میدونید سونیا کلاس رفتن رو خیلی دوست داره و مطمئن هستم هرچیزی رو که بهش یاد میدند یاد میگیره همین دیشب با هم نشته بودیم داشت توی دفتر نقاشی میکشید بهش گفتم aبزرگ و کوچیک چطوری نوشته میشه برام بنویس هرودوتار سریع نوشت بعدش هم گفتم حالا bبزرگ و کوچک رو بنویس بازم هردو تا رو درست نوشت هرچیزی رو که مربی سرکلاس میگه یاد میگره فقط برای نوشتن رغبتی نداره و البته بنده هم مثل شما تعجب کردم که اینها از همون جلسات اول بهشون گفتند بنویسند به نظر من هم هنوز زوده اما کتابی که بهشون تدریس میکنند با حرف a شروع شده و عکس یک سیب هست و نقاشی سیب و همینطور ادامه پیدا کرده در درس دوم حرف بعدی و عدد یک رو آموزش داده اما چرا به این زودی باید بنویسند نمیدونم البته فقط دوخط از هرحرفی رو مینویسند نمیدونم باید چکار کنم انقدر سونیا از خودش علاقه نشون میده که دلم نمیاد نگذارم ادامه بده امیدوارم که در نهایت به موفقیت برسه
مریم بانو
22 خرداد 93 10:31
راستی حرفای سونیا جونم مثل همیشه قشنگ و به دل نشستنی بود اطلاعات سونیا خانومو دست کم نگیر
❤مامان سونیا❤
پاسخ
نه خاله جون ما هیچ وقت اطلاعات سونیا خانم رو دست کم نمیگیریم
مامان بهار
22 خرداد 93 14:44
سلام ! چه وب خوشگلی داره خانوم طلا! قالب جدید مبارک سونیا جون باهوش رو گذاشتین کلاس زبان، اون هم نشسته و مثل بچه مثبت ها درس گوش داده، چه تخیل قشنگی بود وقتی بهار بره سر همچین کلاسی و بچه مثبت بشه از الان میگه مامان میخوام برم درس بخونم باسواد شم بعد بیام (برگرفته از کلاه قرمزی و پسر خاله) حالا نمی دونم راست میگه یا مثل کلاه قرمزی از کلاس روز اول اخراجش میکنن
❤مامان سونیا❤
پاسخ
انشالله که بهارجون هم میره و بچه مثبته و کلی مامانی براش ذوق میکنه و دانش اندوزی گل دختر لذت میبره
ارام
22 خرداد 93 20:50
کوچه کوچه بنازم ز عابری که نیامد غزل غزل بنویسم ز شاعری که نیامد شکسته بغض غرورم در انتظار عجیبی دعا کنید بیاید مسافری که نیامد سلام عیدتون مبارک...التماس دعا
❤مامان سونیا❤
پاسخ
سلام خانمی عید شما هم مبارک باشه
〰〰مامانِ چشمه بهشتى 〰〰
22 خرداد 93 22:19
ولادت آخرين ولى خدا بر روى زمين حضرت صاحب الزمان (عج) تبريك و تهنيت باد به اميد صبح فرج و بانگ دلنشين " انا المهدى ...."
❤مامان سونیا❤
پاسخ
سلام خوبین تسنیم عزیزم خوبه ممنونم از تبریکتون عید شما هم مبارک باشه
مریم بانو
23 خرداد 93 1:09
عزیزم فقط زیاد حساس نباش تاکید میکنم حساسیت زیاد شما نتیجه معکوس میده البته شما خیییییلی وارد تر از من هستید ولی من صرفن برای یادآوری میگم شما هر عکس العملی که درمورد این کلاس سونیا جون انجام بدین دارید بطور غیر مستقیم بهش یاد میدین که برای مدرسه چه رفتاری داشته باشه پس خیلی محتاط باشید اگه بتونید تلفنی با مربیش صحبت کنید و بهش تذکر بدین که تمرین نوشتاری به هیچ وجه بهشون نده و فقط نقاشیو فیلم و صوت باشه خیلی خوب میشه به این کلاس فقط و فقط بصورت تفریح و سرگرمی سونیا نگاه کنید و سعی کنید دورادور هواشو داشته باشید بهتون قول میدم اگه حساسیت بیش از حد نداشته باشید خییییییییییییییییییلی زود نتیجه مثبتشو میبینید به مربیشم بگید به هیچ وجه توی کلاس سونیا رو توی معذورات قرار نده برای صحبت کردن و اجازه بده به مرور زمان خودش و با میل خودش حرف بزنه و با کسی مقایسه ش نکنه چون بچه ها باهم تفاوت دارن و اصلن نباید حرف زدن یا نزدن یه دانش آموز ملاک درس خون بودن یا باهوش بودنش باشه امیدوارم حرفام کمک کوچیکی بهتون کرده باشه سونیا رو به جای خاله مریم بوسش کنید
❤مامان سونیا❤
پاسخ
مریم جون خیلی ممنونم از حرفهای قشنگتون وحس زیبایی که به من منتقل کردید انشالله که سعی میکنم دیگه کمی بیخیال بشم و بگذارم به دلخواه خودش عمل کنه حتما با مربیش تماس میگریم ببینم چی میگه به نظر منم واسه نوشتن خیلی زوده ممنونم از محبتت خاله مهربون
مامان ز✿ـرا
23 خرداد 93 2:12
سلام به مامانی و دخملی خوش سرو زبونِ خودمونمامانی تعجب میکنم که سونیا جونم انقد زود شروع به نوشتن کرده،یادم میاد اولین جلسه ایی که یاسمینو بردم کلاس زبان یعنی مهر 91،وقتی به تیچرشون گفتم بچه ها باید نوشتن هم انجام بدن،سخت مخالفت کرد و گفت اگه از همون اول شروع به نوشتن کنن،زود خسته میشن و شاید هم زده بشن.ما 1 سال به صورت شنیداری با بچه ها کار میکنیم و وقتی گوششون آشنا به کلمات انگلیسی شد،کم کم شروع به نوشتن،اون هم بصورت لمسی روی حروف و کلمات کار میکنیم.مثل فارسی که بچه ها اول آشنا با کلمات شدن و بعدش شروع به نوشتن میکنن.حالا که موسسهء سونیا جون از همون اول شروع به نوشتن کرده شما نباید از دخترتون خیلی انتظار داشته باشید چون واقعاً دستای کوچولوش خسته میشه.یاسمین الان که شروع به نوشتن کرده،اعتراض میکنه از نوشتن در حالی که خودش خیلی کلمات رو از رو کتابها می نویسه.ولی از وقتی به مربیشون گفتم با خط ریز بهشون سرمشق ندید،این قضیه خیلی بهتر شده.مامانی زیادی خودتو نگران نکن،بچه ها در هر مرحله ایی از سنشون فرق میکنن.یاسمین هم در کلاسشون از همه ساکت تر بود و فقط به دهن خانومشون نگاه میکرد و در آخر هم از همه بهتر بود.مامانی تو خونه زیاد ازش سوال درسی نپرسید چون خودش براتون از کلاس حتماً صحبت میکنه.ببخشید زیاد حرف زدم.در ضمن ممنون که به نقاشی یاسمین رای دادید
❤مامان سونیا❤
پاسخ
سلام خانمی ممنونم از محبتتون با حرفهای قشنگتون کلی بهم آرامش دادید و خیالم رو راحت کردید انشالله یاسمین جون و همینطور سونیا توی تمام مراحل موفق و موید باشند
مامان فتانه
23 خرداد 93 13:02
عزیزم انشالله همیشه موفق باشه منم تعجب کردم که بهش نوشتاری گفتن اخه ایلین که میری فقط مکالمست....عزیزم چه حرف هاییی میزنه
❤مامان سونیا❤
پاسخ
ممنونم خاله جون من خودم و همینطور دیگران همه تعجب کردند میخوام با مربیش تماس بگیرم و ازشون بخوام دیگه باهاشون نوشتاری کار نکنند من خودمم بار اوله که همچین چیزی میبینم انشالل ه با مربیش حرف میزنم ببینم چی میشه
مامانی
24 خرداد 93 11:23
من اول از مریم بانو تشکر کنم که اینهمه قشنگ راهنمایی کردن ، بعد هم منم با هاشون موافقم اصلا نگران نباش ، بعد مامانی توصیه های ایمنی رو جدی بگیرید خووووو شیر بخور پادرد نمی گیری بوسسسسس برای خانوم خوشگله خودم[پاسخممنونم از دلگرمیتون مامانی عزیز ای به چشم حتما شیر میخورم و توصیه های دکتر فسقلی رو بهش عمل میکنم تا پام درد نگیره مرسییییییییی خاله جون شما هم آرشیدا خوشگله رو ببوس از طرف ما
الهه
25 خرداد 93 14:17
سلام عزیزای من ... خوشحالم که اموزش زبان رو شروع کردین ... ولی یه چیزی رو بگم عزیزم.. مشق نوشتن رو ازش نخواه چون دستاش خیلی کوچولوهه و توان نداره... منم از یسنا نمیخوام بنویسه.. با مربیش هم حرف زدم که خیلی بهش فشار نیاره برای نوشتن چون بچه های ما خیلی واسشون سخته که بخوان تو چارچوب کار کنن
❤مامان سونیا❤
پاسخ
سلام به روی ماه الهه عزیز ویسنای نازنین بله همین کار رو میکنم دیگه هیچ اصراری ندارم که بخواد بنویسه هر طور خودش راحته ممنونم از توصیه شما و همه دوستان گل دیگه ای که راهنمایی کردند
مریم بانو
26 خرداد 93 10:44
بروزم با مریم بانو خونه دار می شود
بابا و مامان
31 خرداد 93 1:37