سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 27 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

جشن تولد دوسالگی

1391/1/10 9:22
1,295 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خدمت نازدار خودم خوبی مامانی دیروز روز تولدت بود مامانی .ظهرروز چهار شنبه نهم فروردین یکهزارو سیصدو نود و یک شمسی. من از سر کار اومدم خونه وشروع کردم به درست کردن شام عمه ها هم اومدند کمکمون و شروع کردند به تزئین خونه شما هم فقط شیطونی میکردی و همه بادکنک ها رو میترکوندی وسایل تزئینی رو پاره میکردی و شلوغ کاری میکردی از صبح هم نخوابیده بودی اما بازم خیال خوابیدن نداشتی از شدت بازیگوشی و شیطونی نمیدونستی چیکار بکنی انقدر ذوق داشتی که نگو همش هم شعرتولدت مبارک میخوندی( شب قبلش به عمو گفته بودی عمو به من پول بده عمو گفته بود واسه چی میخوای شما هم گفته بود عمو تولدمه میخوام کادو بخرم بادکنک بخرم خونمون رو تزئین کنم میخوام کیک تولد بگیرم ) دیروزم روی پات بند نبودی خلاصه انقدر شلوغ بازی در آوردی تا بالاخره ساعت شش و نیم اومدی گفتی مامان بغلم کن بخوابم منم از خدا خواسته اومدم بغلت کردم و شما خوابیدی و خونه یک کم رنگ آرامش به خودش گرفت و عمه هابا ارامش کارشون رو انجام دادند و من هم شام درست کردم و وسایل شام روآماده کردم شما ساعت یک ربع به هشت از خواب بیدار شدی و دوباره شروع کردی به بازی و شلوغ کاری ساعت هشت و نیم کیکت رو از قنادی تحویل گرفتیم کیکت یه دونه کفشدوزک کوچولو بود آخه جشنمون هم خیلی کوچولو و جمع و جور وخودمونی بود فقط عزیزجون اینها بودن خلاصه بعد از اومدن عزیزجون اینها و خوردن شام کیک روآوردیم و کلاه تولدت گذاشتیم روی سرت که شمااز این کار خیلی خوشت نیومد به همین خاطر هرچی بهت گفتیم شمعت رو فوت کن قهر کرده بودی و فوت نمیکردی اما بالاخره با هزار ناز یک فوت کوچولو کردی و شمع رو خاموش کردی بعد هم کیک رو بریدیم حالا که کیک رو بریدیم تموم شده تازه شما میخواستی شمع فوت کنی و میگفتی بابایی فوت کنم شمع رو خاموش کنم یه خورده هم غر زدی ولی عزیز شروع کرد بهت کیک داد و شما سرگرم خوردن کیک شدی و خوشبختانه شمع فوت کردن یادت رفت ساعت دوازده عزیز اینها میخواستند برن خونشون که یکدفعه شما بغض کردی و زدی زیر گریه که چرا دارید میرید خونه خودتون برای اینکه شما آروم بشی و گریه نکنی گفتند بیا بریم خونه ما شما هم باخوشحالی هرچه تمام تر کفش و لباس پوشیدی همراهشون رفتی خونه عزیز و ما رو تنها گذاشتی(بی وفا)واین بود دومین جشن تولد سونیا خانم خوشگل خودم تاروزهای بعد و خاطرات بعد در پناه حق.

 

10/1/1391

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)