سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 1 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

98ماهگی

1397/3/9 18:22
876 بازدید
اشتراک گذاری

بوی بهار می شنوم از صدای تو

نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو

ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من

ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو

ای صورت تو آیه و آیینه خدا

حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو

صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر

آورده ام که فرش کنم زیر پای تو

رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام

تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو

چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود

ای پاره ی دلم،  که بریزم به پای تو

امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من

فردا عصای خستگی ام شانه های تو

در خاک هم دلم به هوای تو می تپد

چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو

همبازیان خواب تو خیل فرشتگان

آواز آسمانیشان لای لای تو

بگذار با تو عالم خود را عوض کنم:

یک لحظه تو به جای من و من به جای تو

این حال و عالمی که تو داری،  برای من

دار و ندار و جان و دل من برای تو

سلام و صد تا سلام گرم توی این روزهای لطیف و زیبای بهاری به روی همچون ماهت دخترک برگ گلم .

عزیز دلم توی این روزهای زیبای بهار شما از مدرسه تعطیل شدی و همش توی خونه ای به همین خاطر حوصله ات زیاد سر میره و به خاطر سر رفتن حوصله متاسفانه خیلی اذیت میکنی از صبح ساعت هشت و نیم نه که از خواب پامیشی تا ساعت دوازده و نیم یک نصف شب داری ورجه ورجه و بپر بپر میکنی یکسره توی کوچه ای از صبح تا غروب باید بیام صدات بزنم از کوچه بیارمت خونه اما چه فایده که ماهی لیزی و از دستم سر میخوری سر بر میگردونم نیستی دو باره رفتی کوچه هرچی هم من و بابا بهت میگم هرچی اندازه داره و توی کوچه رفتن و زمان داره و حد و اندازه اما شما ماشالله یک گوشت رو در میکنی و اون یکی رو دروازه و کاری رو میکنی که دل خودت میخواد .

خوب بگذریم دخترک بازیگوش من امروز بازهم یک نهم هست نهم خرداد ماه هست  و یک ماهگرد تولد دیگه هوای این روزهای بهاری فوق العاده عالی هست و حس زندگی و زنده بودن رو به کرات در طول روز ادم میتونه تجربه کنه هوا خیلی لطیف هست و خدا رو شکر بارون هم داره پشت سر هم میباره دیروزه غروب که بارون اساسی بارید و یک سیل درست و حسابی راه انداخت و امروز هم نزدیک ساعت دو بعد از ظهر یک بارونخیلی قشنگی بارید و حسابی طروات و شادابی رو با خودش به ارمغان اورده و این روزهای قشنگ رو بی نهایت دلپذیرو آرامبخش کرده . و امروز یک روز زیبا و با طروات بهار گل قشنگ مامان 98 ماهه میشه و پامیگذاره به 99 ماهگی .پس 98 ماهگیت مبارک دخترک بهاری من انشالله 98 ساله بشی نازنینم . خوب دخترک بازم ببخش منو که دیگه نمینویسم یرات خیلی دیر به دیر و خیلی اندک شرمنده ات هستم اما شما بزرگوار باش درونه من فعلا به خدا میسپارمت در پناه حق باشی تا بعد خدا نگهدارت. بای بای

1397/3/9

پسندها (6)

نظرات (3)

مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
9 خرداد 97 19:42
امان از این کوچه رفتن بچه ها
❤مامان سونیا❤
پاسخ
واقعا امان  از دست این بچه ها توی این دوره و زمونه که نمیشه به چشم خودتم اعتماد کنی چطوری میشه ده دوازده ساعت بگذاری بچه بره توی کوچه با خیال راحت بازی کنه به خاطر جو بد زمانه مجبوریم بچه های طفل معصوم رو محدود کنیم
مامان صدرامامان صدرا
10 خرداد 97 10:22
ماهگردت مبارک سونیا جان جشن
❤مامان سونیا❤
پاسخ
خیلی ممنونم  خاله جون زنده باشید انشالله
❤فاطمه جون❤❤فاطمه جون❤
22 خرداد 97 8:47
خب بجای اینکه بذارین بره تو کوچه بگین بچه های همسایه بیان دوی حیاطتون 
اینجوری هم سونیا جون بازی میکنه هم شما راحتین
راستی خوشحال میشین به وب ما هم سری بزنید
منتظریممم
❤مامان سونیا❤
پاسخ
سلام خوبین ممنونم از حسن توجه شما اخه مشکل اینجاست سونیا دوست داره بره توی کوچه توی حیاط دوست نداره بازی کنه بعدشم ما یک حیاط ده و پونزده متری داریم بچه ها زیاد نمیتونن بازی کنن کوچه رو بیشتر دوست دارند .
به چشم حتما بهتون سر میزنیم