سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 1 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

خطر از بیخ گوشمون گذشت و94ماهه شدی

1396/11/10 9:36
402 بازدید
اشتراک گذاری

  جان منی از اين عزيزتر نمی شود

جان مني و خوش به حالت كه مادرت

تو را مثل گوش ماهی هايی كه خودش كنار دريا كشف كرده دوست دارد

برايت يك مشت بوسه ميفرستم

باز هم هست

از اين بوسه های عاشقانه برايت زياد كنار گذاشته ام

 

سلام و صد تا سلام گرم توی این روزهای واقعا سرد زمستون به روی چون ماه دخترکم .

نازنین مه جبینم میخوام از چند روز گذشته برات بگم که روزهای پر استرسی بودند و انشالله دیگه چنین روزهایی رو تجربه نکنیم .و اما ماجرا از این قرار بود که دو هفته پیش مدرسه یک برگه بهتون داده بودن که باید میبردیم مرکز بهداشت محله برای چکاپ شما .شنبه هفته قبل رفتیم برای چکاپ از اونجا که شما لاغر و کوچولو موچولویی دکتر پرسید کم خونی نداره دخترتون منم گفتم والا نمیدونم خیلی وقته آزمایش نداده و خبر ندارم اگر هم کم خونی داشته باشه دکتر گفت پس من براش یک آزمایش مینویسم ببینم وضعیتش چطوره که توی پرونده اش هم ثبت بشه خلاصه ایشون آزمایش رو نوشتند و از اونجایی که شما ناشتا بوی و صبحونه نخورده بودی دیدم بهترین فرصت هست که همون موقع آزمایش هم ببرمت بعد ببرمت مدرسه خلاصه کنم رفتیم آزمایشگاه و شما داد و بیداد و گریه که من میترسم و خون نمیدم حالم بد میشه و خدایی که توی تلقین کردن به خودت استادی و چنان به خودت تلقین کرده بودی که همین که نشستی روی صندلی خودت رو زدی به غش و بد حالی که آی مامان من دارم میمیرم بهم آب بده یکی از پرسنل آزمایشگاه خدا خیرش بده رفت سریع برات یک لیوان آب آورد و بهت دادم چند تا قلپ کوچولو خوردی و با هر مصیبتی بود ازت خون گرفتند و رفتیم مدرسه و به معلمتون توضیح دادم علت دیر رفتنت رو .و اما اصل مطلب اینجاست که وقتی جواب آزمایشت رو گرفتیم قند خونت بالا بود وای من و من مونده بودم حیرون که حالا یک عمر چطوری بخوام به شما رژیم یک دیابتی بدم و چطوری قانعت کنم فقط خدا خدا میکردم جواب آزمایش رو که بردم دکتر بگه نه چون سنش کمه چیزی نیست .اما این خوش خیالی هم زیاد طول نکشید و تا جواب آزمایشت رو بردم و دکتر دید گفت خانم دختر کوچولوتون قندش بالاست و بعد یکسری علام از دیابت گفت که گفتم هیچکدوم رو نداری فقط چند روز قبل از آزمایشت یک روز بهم گفتی مامان من نمیدونم چرا هرچی آب میخورم بازم تشنه ام میشه همش دهنم خشکه و این مسئله خودش فکرم رو مشغول کرده بود که مبادادیابت داشته باشی البته زمینه دیابت رو داری از هر دو طرف چون هم من مادرم خدابیامرزم دیابت داشت و هم عزیزجون مامان بابایی دیابت داره واین مسئله رو به دکتر گفتم و ایشون هم یک آزمایش دیگه برای قندت نوشت که با این آزمایش درصد قندخون دوسه ماه گذشته بررسی میشه آزمایش HbA1C هست که دکتر این آزمایش رو برات نوشت و گفت دوساعت بعد از غذا باید این آزمایش ازت گرفته بشه پنجشنبه با هزار مصیبت دوباره بردمت آزمایشگاه باز همون ادا و اطوار و گریه و زاری و غش کردن رو از خودت درآوردی و اما بلاخره نمونه خون رو ازت گرفتند و آزمایش انجام شد و دیروز عصر جواب آزمایش رو گرفتم و خدارو شکر که به خیر گذشت و دیابت نداشتی و آزمایشت نرمال بود (و حدس خودم اینکه شنبه داشتیم میرفتیم بیرون مسواک که میزدی احتمالا مقداری از خمیر دندونت رو خورد بوده باشی و این مسئله باعث بالا بودن قند خونت در آزمایش اولت بوده باشه )البته باید از لحاظ تغذیه مراقب باشیم چون دیابت یک بیماری ارثی  هست و ما هم به اون مبتلا میشیم اما با اصلاح سبک تغذیه مون شاید دیرتر سراغمون بیاد و عوارض کمتری رو روی سلامتیمون بگذاره و اینم ماجرای یک هفته پر استرس که خدا رو شکر به خیر گذشت و متوجه شدیم که شما در سلامتی کامل هستی چه از نظر کم خونی و چه از نظر دیابت.و در پایان دختر نازنیم 94 ماهه شدی گلم انشالله که 94 ساله بشی البته در کمال صحت و سلامتی و خدای بزرگ عمر با عزت و عاقبت خیر نصیبت کنه در پناه حق باشیبای بای.

1396/11/9

پسندها (3)

نظرات (2)

مامان صدرامامان صدرا
10 بهمن 96 9:42
شکر خدا😙
❤مامان سونیا❤
پاسخ
واقعا جای شکرش باقیه و ممنونم از لطفتون
مامان آیسلمامان آیسل
10 بهمن 96 9:51
خدا حفظش کنهمحبت
❤مامان سونیا❤
پاسخ
خیلی ممنونم همچنین دختر کوچولوی نازنین شما رو براتون نگهداره بوس