جرقه ی اول
شادی
پروانه ای است
که هر چه تقلا کنی
نمی توانی آن را شکار کنی…
باید آرام باشی
تا روی شانه ات بنشیند
شانه هایت پر از پروانه باد…
سلام و صد تا سلام گرم از طرف یه مامان خیلی تنبل به روی زیبای گل دختر قند عسلش خوبی انشالله نازنینم .
خوب گل دختر با توجه به مطلبی که در پست قبلی برات نوشتم یعنی سر رفتن حوصله من و شما منجر به یک تصمیم جدی برای سرگرم شدن شما شد و من و بابایی تصمیم گرفتیم که شما رو راهی کلاس آموزشی بکنیم تا دیگه حوصله ات سر نره دو روز پیش بابایی گفت تا یک سری به این موسسه های آموزش زبان بزنم و شرایط ثبت نامشون رو بپرسم و امروز صبح ساعت نه و نیم من از 118 شماره یکی از این موسسات رو گرفتم و بهشون زنگ زدم تا شرایط رو بپرسم که گفتند همین امروز اولین جلسه راس ساعت یازده شروع میشه منم زنگ زدم به بابایی و شرایط رو و اینکه امروز اولین روز هست رو بهشون گفتم تا ببینم اگر موافق هستند بریم برای ثبت نام شما وقتی به بابایی زنگ زدم گفتند که چند دقیقه بعد به من خبر میدند که چکار کنیم و بعد از ده دقیقه زنگ زدند و و گفتند با یکی از دوستانشون که کارشناسی ارشد زبان دارند تماس گرفتند و ایشون این موسسه رو تائید کردند و گفتند با متد جدید تدریس میکنند و مربیهای خوبی دارند و مربیهاش از دوستان دوست بابایی هستند خلاصه که بعد از تماس بابا کارهامون رو کردیم و رفتیم اونجا تا اولین جلسه کلاس رو به موقع برسیم ده دقیقه به یازده بود که رسیدیم و به موقع بود و بچه های دیگه هنوز نرسیده بودند به جز یک پسر کوچولو به نام امیرحسین که همزمان با ما وارد شدند و بعد هم چهار پنج تا دختر کوچولو اومدند و رفتید سرکلاس نشستید و اولین جلسه درستون رو شروع کردید خدا رو شکر زمانی که بردمت سرکلاس گذاشتمت تا آخر کلاس مثل خانم نشستی و وقتی من اومدم بیرون نه اعتراضی کردی و نه گریه و غرولند و وابستگی رو از خودت نشون ندادی و این یعنی استقلال خانم خوشگلم . بعد از کلاس هم از مربیتون سوال کردم که گفتند شما اصلا سرکلاس هیچ حرفی نزدی و اسمت رو هم به مربی نگفته بودی انشالله که یواش یواش عادت کنی و بتونی با همه چی کنار بیایی. وقتی ازکلاس اومدی بیرون خیلی شاد و خوشحال بودی و حسابی خوشت اومده بود و گفتی که دوست داری هر روز بیای کلاس ولی هرچی ازت سوال کردم چی یاد گرفتی حرفی نزدی فقط ازت پرسیدم سی دی که معلمتون گذاشت تصویری بود یا صوتی که گفتی صوتی بود و تصویر نداشت وقی اومدیم خونه کتابت رو بازکردی و گفتی تا صفحه 5 خوندیم .سی دی رو هم سریع گذاشتی توی لپ تاپ و به محض اینکه درستون رو که امروز یاد گرفتی بودی تموم شد و به درسهای بعدی رسید گغتی که اینها رو هنوز بهتون درس ندادند و منم گفتم خوب بقیه رو نباید گوش کنی تا وقتی که مربیتون بهتون درس بده اونوقت میتونی اینها رو گوش کنی و با اونها تکرار کنی تا یاد بگیری انشالله که روزهای دیگه هم به خوبی امروز سپری بشه البته با حرف زدن شما سر کلاس و همکاری کردن با مربیتون . خوب دختر گلم امروز روز شنبه و آغاز هفته بود و یک روز شروع خیلی قشنگه برای من و شما انشالله که این مرحله رو با موفقیت پشت سر بگذاری و بتو نی کسب علم و دانش رو داشته باشی .
خوب نازنین من تا پست بعدی در پناه حق باشی عزیزم .
1393/3/10