سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 1 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

شب بیست و هشتم صفر

1390/11/4 9:16
531 بازدید
اشتراک گذاری

خوشگل مامان برای بیست و هشتم صفر که شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام ورحلت حضرت محمد هست عزیزجون نذر حلیم دارند و هر سال حلیم میپزند امسال هم طبق برنامه هر سال برنامه نذری پزون داشتند به همین خاطر مامانی مرخصی گرفت و شنبه رو سر کار نرفت و ما از صبح به همراه بابایی رفتیم خونه بابا بزرگ اینا که کمک کنیم برای پختن حلیم شما که عاشق این هستی که همیشه خونه عزیز جون باشی و مامان بابا هم باشند پیشت خیلی خوشحال بودی و ذوق میکردی و خیلی بهت خوش گذشت هرچی دلت خواست ورجه ورجه کردی بازی کردی توی دیگ نشستی توی تشت نشستی زبون ریختی واسه همه خلاصه اینکه کم نذاشتی و حسابی از همه دلبری کردی مخصوصا با حرف زدنت وقتی که حلیم آماده شده و آورند (شما هم که عشق حلیم) گفتی مامان حلیم بوخورم (حلیم بهم بده بخورم) منم بهت حلیم دادم خوردی و بهت گفتم مامانی به عزیز بگو قبول باشه و تشکر کن شما هم وقتی حلیم رو خوردی رفتی و به عزیز گفتی عزیز قبول باشه عزیز جون دلش ضف رفته بود واسه شیرین زبونیهای گل دختر بهر حال شب خوبی رو گذروندی وحسابی نمک ریختی و تا ساعت یک بیدار بود ی و دلت میخواست بازی کنی و نخوابی حالا که همه بزرگتر ها بیدارند اما عمه جون شمارو گذاشت روی پاهاش و برات قصه خوند و شما خوابیدی و تا صبح دوسه بار بیدار شدی هر بارم با گریه شاید خواب بد دیده بودی نمیدونم چی شده بود ولی خدا رو شکر صبحی دیگه دلت نمیخواست بیدار بشی و خواب آلود بودی اما بابایی به زور بیدارت کرد و نگذاشت بخوابی شما هم که انگار نه انگار که کمبود خواب داشتی بلند شدی شیطونی هات رو از سر گرفتی و شاد بودی و خوشحال انشالله که همیشه شاد و خوشحال باشی عزیزم و بهت خوش بگذره قربون تو گل دخترم بشم من الهی .

 

4/11/1390

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان صفورا
17 خرداد 93 12:44
سلام عزیزم چقد کوچولوت خوشگله فداش بشم ی با تقدیم به این فرشته ی نازنین پیش ماهم بیائید خوشحال میشیم
مامان صفورا
17 خرداد 93 17:07
رمزتوتنو خصوصی برام بزارید عکسای دخترتو ببینم البته اگه امکانش هست