يك قدم مانده به يلدا... اندوهت را به برگ ها بسپار
سونیای عزیزم سلام دختر نازنم امشب چهارمین یلداست که وجود نازنینت محفل ما رو روشن و گرم کرده این شب رو بهت تبریک میگم و امیدوارم عمرت مثل یلدا طولانی بلند باشه البته عمر باعزت و عاقبت خیر رو در این شب عزیز از درگاه خدای مهربون برات خواستارم.
شب یلدا ز راه آمـــــــــــد دوبـــــــــاره بگیر ای دوست! از غمهـــــــا کناره
شب شادی وشـــور و مهربانی است زمـــــــان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارهــــــــــــا تا تـــــــــازه گردد محبت نیـــــــــــــــز بی اندازه گـردد
به هرجا محفلی گرم و صمیمی است که مهمانی درآن رسمی قدیمی است
به دور هم تمـــــــــــام اهــــــل فامیل شده بر پا بســــاط میــــوه – آجیل
ز خـــوردن خوردنِ این شـــــــــام چلّه شود مهمان حسابی چاق و چلّه!!
همــــــــــه با انتظاری عاشقــــــــــانه نظـــــــر دارند ســـــــــوی هندوانه!
نشسته با تفاخـــــــــر تــوی سینی کنارش چاقـــــــــــویی را هم ببینی
چو گــــــــردد قــاچ قــــاچ آن هندوانه شود آب از لب و لوچـــــــــــه روانه!
بســــــاط خنده و شادی فراهـــــــــم اس ام اس می رسد پشت سر هم
جوانان آن طرف تـــر جـــــــوک بگویند دل از گرد و غبــــــار غـــــم بشویند
کسی را گـــر صدایی نیم دانگ است در این محفل پی تولید بانگ است!!
زند بــــــــا “ای دل ای دل” زیـــــر آواز ز بعد آن “هاهاها”یی کند ســـــاز!
ببندد چشــــــــم و جنباند ســـرش را بخواند شعـــــــــــــرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه – شعر و دستان خرامان می رســــــد از ره زمستان
شمردم مــــن ز چلّــــــــه تا به نـــوروز نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز !
کنـــــون معکــــــــــوس بشمارید یاران که در راه است فصــــــــل نوبهاران…
آخرین لحظههای پاییزی پر از خش خش برگهای خداحافظی است، بیا تا در بلندترین فرصت شبانه از هزار رنگ پاییز به یکرنگی زمستان برسیم.
پیوند عجیبی میان شب آخر پاییز و روز اول زمستان است، پیوندی که مقارن میشود با شب یلدا، شبی که بلند است به بلندای شب یلدای ایرانی، شبی که به پشتوانه تمدنی چند هزار ساله عجیب مهربان است و دلها را گرم میکند.
شبی که رفته رفته سرمای سوزان استارت میزند تا در زمستانی ترین فصل سال نشان دهد که در خواب زمستانی خویش فرو نرفته و با نشان سرما و سوزان به مهمانی آمده است.
پاییز در حال گذر است و چیزی به نزدیک شدن به شب یلدا و آغاز فصل زمستان باقی نمانده است، در این لحظههای پایانی انتظار شب یلدا درست چیزی شبیه انتظار کشیدن شب بلند سال است، شبی که ایرانیها را به مانند آداب و رسوم کهن پارسی دور یکدیگر جمع میکند.
شب یلدا یا همان شب چله از میراث کهن پدربزرگان و مادربزرگان بهشتی این مرز و بوم بر جای مانده که شادی دورهم بودن را به ما هدیه می دهد.
بنا بر افسانههای کهن ایران اسلامی زمستان دارای دو برادر به نام "چله بزرگ" و" چله کوچک" و یک مادر به نام "ننه سرما" است که چله بزرگ از اولین روز زمستان به مدت چهل روز حکومت خود را آغاز میکند.
بر اساس همین افسانهها چله بزرگ در آغاز حکومت خود به برادر کوچکتر(چله کوچک) و خاله پیرزن(ننه سرما) قول میدهد که زمین و زمان را آنچنان سرد کند که اسبها در اصطبل یخ بزنند.
زمان حکومت چله کوچک از دهم بهمن ماه به مدت بیست روز آغاز میشود، وی برای نشان دادن غیرت خود قول میدهد که آنچنان سرما بیافریند که کره مادیانهای آبستن در شکم آنان منجمد شوند.
اگر این دو برادر بتوانند انتظارات مادر خود(ننه سرما) را برآورده سازند، او در آخر ماه زمستان مهربان میشود و هوای لطیف و مطبوعی به مردمان هدیه میکند، در غیر این صورت در واپسین روزهای زمستان برف و سرما را حکفرما خواهد کرد.
اگر چه ننه سرما انتظار دارد تا اواسط فروردین حکومت کند، اما به طور معمول از پانزدهم اسفند مقابل سه برادر(فروردین، اردیبهشت و خرداد) شکست میخورد و تا سال آینده به همراه پسران خود پنهان میشود.
به هر حال شب یلدا و همه خاطرههایش به یک چیز بند است، آن هم همگرایی، نزدیکی و دور هم جمع شدن فامیل و دوستان است، بدون شک چاشنی این جمع شدن هم شب نشینی و هدیههایی است که بین افراد رد و بدل می شود.
شب نشینیهایی که با شاهنامه خوانی و فال حافظ و خوردن تنقلات پیوند میخورد، از خوراکیهای زمستانی و تنقلات، آن هم با مجموعهای از میوههای زمستانی و پاییزی مانند انار و خرمالو و پرتقال گرفته به همراه میوههای خشک تابستانی و مغزهای مغذی که صفایی دلپذیر را در دل خود جای می دهد.
این شب زیبا برهمه ایرانیان مخصوصا دوستان گلمون مبارک باشه
30/9/1392