سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 26 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

42 ماهگی

1392/7/9 17:31
700 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل دختر قند عسلم فرشتهخوبی گل مامان امیدوارم که خوب خوب باشی و خوش و سر حال و هر کجا که هستی در پناه خدای مهربون باشی عزیزم . دخترم امروز 42 ماه یا به عبارتی 1290 روز هست که  پا به زمین خاکی هورالبخندگذاشتی و شدی همدم و همراه مامانی شدی همه کس و کارم شدی دار و ندارم شدی عشقم و عمر و نفسم و خودت خیلی خوب میدونی تک تک این کلماتی رو که برات میگم از اعماق قلبم و با نهایت عشقه که برات میگم و میدونی که بینهایت برام عزیزی و شیرین و گوارا شهد و عسلی هستیماچبغل که تا نداری و تکی تکی و نایاب و زلال زلالی و پاک و بی غل و غش دریایی هستی از مهر و محبت انقدر لطیف و زیبایی که حتی نمیتونم وصفت کنم چون نه من بلدم خوب حرف بزنم و نه بلدم از کلمات برای توصیف این عشق استفاده کنم به قول یکی از اساتید دوران دانشگاهمون میگفتند باید برای سخن گفتن به دو مسئله واقف باشیم سخن خوب گفتن و خوب سخن گفتن که متاسفانه من هیچکدوم رو خوب بلد نیستمدل شکستهافسوس و بیان خوبی ندارم تا حرفهام رو برات بگم منو ببخش نازنینم  ولی امیدوارم با خوندن این کلمات قطره ای از احساساتم رو بتونم بهت نشون بدم و از این عشق سیرابت کنم بغلماچقلبعزیزدلم .دختر شیرینم گل باغ زندگیم این روزها انقدر عشق نثارم میکنی و عاشقانه با هم برخورد میکنی که به داشتنت و به مادر بودنم افتخار میکنم و خدای مهربون رو شاکرم به خاطر دادن چنین نعمتهای بی بدیلش نازکم اینروزها دایم راه میری و میگی مامان دوست دارم دارم مامان تو عشق منی ,عمرم منی ,جیگر منی, کس منی,کار منی ,مامان منی,قلب و هزارن بوسه که روی صورتم و دستام میزنیماچ و هر بار که دستام رو میبوسی شرمسارم میکنی و خجالت زده خجالت. امیدوارم لایق اینهمه عشق و محبتت باشم و بتونم اونطور که شایسته توست برات مادری کنم کوچولوی نازنینم شیرین زبونم این روزها در حال گوهر فشانی هستی و بزرگترین سوالت شده اینکه پس کی من بزرگ میشم ؟سوال پس کی من مدرسه میرم؟سوال وهزاران سوال دیگه که گاهی نمیدونم چطوری باید بهت جواب بدم و گاهی اوقات در برابر سوالاتت احساس خنگی میکنمناراحتنیشخند چون انقدر زیرکی که به قول قدیمیها من ف رو بگم شما تا فرحزاد رو میخونی گاهی اوقات با بابایی داریم حرف میزنیم با اینکه سعی میکنیم خیلی کوتاه و به اشاره باشه اما شما کل مطلب رو همچین عین آینه میزاری کف دستموناز خود راضیشیطان و منه ده پنجاهی گاهی احساس عقب موندگی و عجز و ناتوانی دارم پیش شما فسقلی .چند روزی هست که گیر دادی مامان برام هلیکوپتر بخرتعجبمتفکرمنتظر میگم برای چی میخوای؟ میگی میخوام سوار بشم برم برات خرید بکنمبغلقلبماچ .قبلا دوچرخه میخواستی ولی از وقتی که دوچرخه داری مثل اینکه فهمیدی کارآیی زیادی نداره و البته هنوز خوب بلدی نیستی نیشخندزبانالبته بهتر بگم نمیتونی چون هنوز کوچولویی و نمیتونی درست رکاب بزنی و با دوچرخه همه جا بری به همین خاطر دست به دامن هلیکوپتر شدی از خود راضیمنتظر. و اما خبر خوش دارم براتهورالبخند و اون این هست که انشالله آخر هفته دیگه عروسی دختر خاله است و قرار هست اگر مرخصی به من بدن و مشکلی پیش نیاد بریم قم و شما این سه چهار روزه ساعتی یکبار میپرسی مامان فردا میریم قم عروسی سوال منتظرو من برات میگم نه هنوز زود هست  و باید چند شب دیگه بخوابی و صبح بیدار بشی تا بریم قم برای  یک ساعت این جواب کافیه و دوباره یک ساعت دیگه همون سوال رو میپرسی سوالمنتظرو من هم همون جواب رو بهت میدم. جمعه عصری با هم رفتیم پارک از پار ک برگشتنی گفتی مامان میریم قم عروسی سوالگفتم بله میریم .گفتی بابا میاد بریمسوالگفتم شاید نتونه بیاد اگر کار داشته باشه  شاید نتونه بیاد ناراحت. شما پرسیدی بابا عروسی دوست ندارهسوال گفتم نمیدونم مامان شاید دوست نداره. بعد شما یک قیافه حق به جانبی گرفتی و دستت رو زدی روی سینه ات و گفتی یعنی بابا عروسی منم دوست نــــــــــــــــــــدارهسوالگفتم چرا عزیزم معلومه که عروسی شمارو دوست داره خیلی هم دوست داره جوابم رو که شنیدی چنان از ته دل خندیدی لبخنداز خود راضیو ذوق کردی که نگو الهی فدای روی ماهت بشمبغلقلبماچ من یعنی من و بابایی زنده ایم که عروسی و خوشبختی گل دخترمون رو ببینم خدایا خودت اون روزهای قشنگ رو نصیبمون کن.

تو شعر و شور باران شمالی

دل انگیزی  سراپا شور و حالی

به شالیزار قلبم باش باران

که می سوزد دلم از خشکسالی

 

 

خوب عزیزم 42 ماهگیت و زمینی شدنت مبارک باشه امروز  دیگه وقت حرف زدن ندارم تا یک روز دیگه و یک پست دیگه در پناه حق.بای بای

1392/7/9

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (49)

مامان تارا و باربد
9 مهر 92 10:26
عزیز دلم 42 ماهگیت مبارک دختر مهربون و فرشته نازنین
عشق می کنم وقتی اینقدر زیبا احساسات لطیفت رو می نویسی دوست گلم امیدوارم همیشه شاد باشید و در کنار هم بودنتون جاودان باشه
عروسی هم پیشاپیش مبارک
راستی نگفتی کی میری عروسی


ممنونم خاله جون مهربون ای بابا من که هیچی بلد نیستم بنویسم شرمندم میکنید ممنونم از تبریکتون و دعا تون اگر مرخصی جور بشه چهار شنبه پنج شنبه هفته اینده انشالله میریم
نسیم-مامان آرتین
9 مهر 92 10:50
گلم 42 ماهگیت مبارکواقعا آرزوی هر پدرو مادریه که عروسی فرزندشونو ببینن خدایا دعای من برای تمام نی نی ها خوشبختیشونه
گلم تو عروسیت با هلی کوپترت میایی دنبال ما


ممنونم خاله جون بله خاله ما ایم این امید های زندگی امیدوارم خوشبختی و سعادتشون رو ببینیم
ای به چشم خاله چرا که نه اگر مامان برام هلیکوپتر بخره منم باهاش میام دنبال شما و میارمتون عروسیم
〰〰مامان تسنيم سادات〰〰
9 مهر 92 13:42

آفرين مامانى جون خيلى قشنگ نوشتيد ....
خيلى هم عالى احساساتتون رو بيان كرديد ما كه لذت برديم


شما قشنگ خوندید خانم انشالله که گل دخترمم وقتی خوند لذت ببره و و ته دلش بهم نخنده
〰〰مامان تسنيم سادات〰〰
9 مهر 92 13:45
سونيا جونم ٤٢ ماهگيت مبارك خانم خانما ...
اى زمين و اى زمان زودِ زود، بچرخيد تا سونيا نازنين ما زود تر بره قم عروسى دخترخاله جونش
ايشالله كه بهتون خوش بگذره


خیلی ممنونم خاله جون مهربون
انشالله خاله زود زود اخر هفته دیگه بشه دخملی ما بر عروسی دختر خاله اش
ممنونم گلم انشالله که شما هم همیشه شاد و تندرست باشید
مامان آرین
9 مهر 92 16:42
سلام سونیا جون 42ماهگیت مبارک گل زیبا ودوست داشتنی بهترین ها رو از خداوند برات میخوام مامان سونیا شما هم خیلی زیبا نوشتین مثه همیشه.کاش منم میتونستم مثه شما بنویسم وهمیشه از نوشته هاتون لذت میبرم.ممنون دوست خوبم.
آیسان مامان ماهان
10 مهر 92 10:39
سونیا جونم 42 ماهگیت مبارک عزیزم


ممنونم خاله جون
آیسان مامان ماهان
10 مهر 92 10:40
وای عزیزم نگو،شما هم بیانتون خوبه هم حرفاتن قشنگ و دلنشینن


شرمنده نکن آیسان جون اصلا اینطور نیست یعنی نمیتونم منظورم رو برسونم
آیسان مامان ماهان
10 مهر 92 10:42
فدات بشم سونیام انشالله زودی بزرگ میشی و مدرسم میری عجله نکن خاله


خدا نکنه خاله جون انشالله 120سال زنده باشی و سایه ات روی سر ماهان عزیز باشه دعا کن خاله دخملی زودی بزرگ بشه بره مدرسه
آیسان مامان ماهان
10 مهر 92 10:44
انشالله مرخصی جور میشه میرین قم عروسی،جای ما هم خالی


امیدوارم که بشه دعا کن دوست عزیز چون اگر نرم خواهر دیگه پوست سرم رو قلفتی میکنه
آیسان مامان ماهان
10 مهر 92 10:45
انشالله چش به هم زدنی سونیا جونم عروس میشه و میره خونه بخت


انشالله که خوشبخت بشه فقط عروس شدن ورفتن کافی نیست انشالله خوشبخت بشه همچنین ماهان عزیزم انشالله خوشبخت و عاقبت به خیر بشه
مامان مبينا
10 مهر 92 11:41
42 ماهگيت مبارك گلم


ممنونم خاله جون
مامان مبينا
10 مهر 92 11:42
ايشالا عريوسي گل دخترمون هم ميرسه و مامان و بابا حسابي براش سنگ تموم مي زارن


انشالله خاله شما هم عروسی و خوشبختی مبینا طلا رو ببینید
مامان موژان جون
10 مهر 92 11:52
الهی فداش بشم 42 ماهگیت مبارک گلم قربونت برم
مریم بانو
10 مهر 92 13:56
عززززززززززززززززززیزززززززززز خوشششششش زبونم 42 ماهگیت مبارک انشالله که خدا حفظت کنه و مامان گلت و بابای نازنینت عروسیتو خوشبختیتو موفقیاتو تو زندگی ببینن مامان سونیای خسیس برا دختر نازمون یه هلیکوپتر بخر دیگه!! نمیخاد که بره باهاش تک چرخ بزنه، میخاد خریدای خودتو انجام بده
مامان آوا
10 مهر 92 18:53
مامان نگار
11 مهر 92 11:33
امان از دست بچه های این دوره زمونه با این حرفهای قلمبه سلمبه شون!!!
مامان نگار
11 مهر 92 11:33
هروقت سونیا جون هلی کوپترشو خرید ما رو هم یه دور سوار کنید لطفا
مامان نگار
11 مهر 92 11:34
ایشالا خوشبختی سونیا جون در کنار یه آقای خوب و مهربون که قدر سونیا جون و زحمات بی دریغ شما رو بدونه ما هم منتظری دیدن سونیا جون در لباس سفید عروسی هستیم
مامان آروین (مریم)
11 مهر 92 12:11
دختری چقدر عجله داره برا مدرسه رفتن ، ایشالاه تاون روز هم میاد و من امبدوارم اینقدر دوستی هامون ادامه داشته باشه که شاهد دانشگاه رفتنش هم باشیم 42 ماهگی عسلی مبارک 42 شاخه گل رز از طرف من برای عسل خانم
مامان فتانه
11 مهر 92 12:43
عزیزم 42ماهگیت مبارک خیلی قشنگ نوشتی خانمی...وقتی مادری از ته دلش برای بچش بنویسه خودبخود احساسی و قشنگ میشه....انشالله که عروسی بهتون خوش بگذره
مامان آوا
11 مهر 92 21:30
عزیزم سونیا جونم تو هم عاشق عروسی هستی . انشالله همه مامانا زنده باشن عروس شدن دخملاشون ببینن
مامان عسل
12 مهر 92 13:37
مبارکه عزیز دلم هورااااااااااااااااااااااا
آیسان مامان ماهان
13 مهر 92 10:39
سلام مامان خانومی کی از سونیا عکس میزاری ؟؟؟؟؟دلمون واسش یه ذره شده
مامان هدیه
13 مهر 92 11:19
سلام خوبی؟ من آپ جدید کردم از اتاق پسرم وقت داشتی یه سر بزن بوووووووس
عالمه مامان امیرحسین
13 مهر 92 19:04
مبارکه انشاالله عمر باعزت داشته باشی عزیییییزم
خاله بهاره
13 مهر 92 23:14
عزیز دلم فدای شیرین زبونیت بشه خاله 42 ماهگیت مبارک عزیزم
مامان تارا و باربد
14 مهر 92 8:28
سلام خانومی هنوز نیومدید از سفر دلمون تنگ شده


سلام خانمی شما خوبین ممنونم از محبتت انیس جان والا ما هنوز نرفتیم سفر پس فردا میریم ولی این روزها کارم فوق العاده زیاد توی خونه هم مشغول تدارک برای رفتن به عروسی هستم این هست که گرفتارم و شرمنده دوستان گلم شدم که نتونستم بهشون سر بزنم
آیسان مامان ماهان
14 مهر 92 11:45
سلام خاله جونم،مرسی خاله مهربونم،لطف دارین
آیسان مامان ماهان
14 مهر 92 12:02
چه دوست با مرامی،ای ول که همش از عکاسی همسری تعریف ننمودین ،انشالله موجب عبرت سایرین گردد


خواهش میکنم گلم دفعه بعد یادم باشه تعریف کنم
آیسان مامان ماهان
14 مهر 92 12:03
ای جونم ،عزیز دلم ،شوخی کردم باهات بیا خصوصی





آیسان مامان ماهان
14 مهر 92 12:06
شمام که نامردین که
آیسان مامان ماهان
14 مهر 92 12:10
پ چی که هست اونم چه جوووووووووووووووورش،،،ای ول با حال که کشف کردی دارم برا ارشد میخونم دیگه نگیم که من برا دکترا میخونم که یه وقت ریا نشه


موفق باشی عزیزم
آیسان مامان ماهان
14 مهر 92 12:12
راستی گلم ،سونیا خوشگلم چیکارا میکنه،،خوب و سلامته،،بازم از اون شیرین زبونیا میکنه


خوبه خوبه خاله جون مگه میشه شیرین زبونی نکنه خاله مهربون وقت کنم یه پست میگذارم از حرفاش تا دلت وا بشه خاله مهربون
آیسان مامان ماهان
14 مهر 92 12:20
الهی فداش بشم ،خیلی دلم میخواد ،عکس جدیدشم ببینم،این دفعه پست گذاشتین عکسشم بزارین


الهی 120 سال عمر کنی خاله جون چشم سعی خودم رو میکنم اگر نشد معذوریت من رو بپذیرید
آیسان مامان ماهان
14 مهر 92 12:26
خصوصی


در خدمتم
آیسان مامان ماهان
14 مهر 92 12:57
فدات شم ببخش بدون خداحافظی رفتم یه لحظه سرم شلوغ شد،فعلا عزیزم بخدا سپردم


خواهش میکنم عزیزم در پناه حق موفق باشی
مرجان مامان آران و باران
14 مهر 92 14:27
42 ماهگیت مبارک عزیزمم ایشالا همیشه شاد باشید و لبتون خندون باشه
مامان مهنا
14 مهر 92 18:10
مردم از خنده تو هنوز شهرتونی من فکر کردم الان قمی ک
مامان فتانه
15 مهر 92 12:29
مااومدیم بایه اپ جدید
خاله الهام
15 مهر 92 16:38
سلا ماماني ببخشيد يه مدتي نبودم نشد بيام بهتون سر بزنم ناز گلمونو ببوس راستي با پست عكس هاي تولد آپم خوشحال ميشم بهمون سر بزني
مامان آوا
15 مهر 92 21:53
سونیا جون عزیزم روزت جهانیت مبارک .یه عالمه گل کادوی سونیا جون
آرتین نابغه کوچک
16 مهر 92 0:23
کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید دوست جونم روزت مبارک
خواهر فرناز
16 مهر 92 0:33
روزت مبارک سونیا خانم
مامان آرین
16 مهر 92 1:37
سلام سونیای عزیزم روزت مبارک فرشته کوچولوی زیبا.
مامان آرشيدا قند عسل
16 مهر 92 10:26
اوووههه من چقدر عقب افتادم اولا 42 ماهگي عزيز دردونه مون مبارك ،الان از ماموريت اومدم تبريك روز كودك بگم بعد بيام مفصل بخونمت
سونيا جونم گلي خانوم روزت مبارككككككككك


مرسی خاله جون مهربونم بر آرشیدای عزیز هم این روز مبارک باشه
معصومه
16 مهر 92 10:54
خیلی وقته لینکتون کردم افتخار بدید به وبلاگه من لطفا دوست عزیزم
راستی ذخمل طلا رو بوس


ممنونم عزیزم میام پیشتون
مامان سيد محمد سپهر
16 مهر 92 10:55
کاش میشد همیشه کودک بود
زندگی شادی و عروسک بود
____________________________
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می‌شد باز کوچک می‌شدیم
لا اقل یک روز کودک می‌شدیم...با پست جديد منتظ حضور گرمتون هستم


ممنونم بر محمد سپهر عزیز هم مبارک
mamanebaran
22 مهر 92 14:11
عزیز دلـــــــــــــــم 42 ماهگیت مبارک الهی که همیشه تنت سالم و لبت خندونه خندون باشه
❤دو نیمه قلبم❤
23 مهر 92 0:00
سونیا جان 42 ماهگیت مبارک باشه عزیزم
عشقولانه های مادر و دختر جاودان باشه ایشالله
چرا عروسیشو نبینی عزیزم.ایشالله خاطرات عروسی سونیا جان رو اینجا بنویسی


ممنونم مینا جون شما خیلی محبت دارید انشالله خاله جون این بزرگترین آرزوم هست که سونیا جون رو در لباس عروسی البته که خوشبخت و سعادتمند ببینم همچنین شما هم فرشته هات رو به خونه بخت بفرستی و خوشبختی و شادیشون رو ببینی