سونیا سونیا ، تا این لحظه: 14 سال و 26 روز سن داره

همه زندگی من سونیا

كربلا در كربلا می ماند اگر زینب نبود

سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود كربلا در كربلا می ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود چشــمه فریاد مظلومیت لب تشـــنگان در كویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود در طلوع داغ اصغر، استخوان اشك سرخ در گلوی چشمها میماند اگر زینب نبود ذوالجناح دادخواهی بی سوار و بی لگام در بیابانها رهــا می ماند اگـر زینب نبود در عبور از بســتر تاریخ ، سیل انقلاب پشت كوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود..
25 آبان 1392

یه دوست خوب

  لذت داشتن یه دوست خوب تو یه دنیای بد... مثل خوردن یه فنجون قهوه گرم تو هوای سرده. درسته که هوا رو گرم نمی کنه ، ولی آدمو که دلگرم می کنه
5 فروردين 1393

یک دقیقه سکوت

یک دقیقه سکوت به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند! به خاطر امید هایی که به نا امیدی مبدل شدند به خاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم! به خاطر قلبی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد! به خاطر چشمانیکه همیشه بارانی ماندند! یک دقیقه سکوت! به احترام کسانی که شادی خود را با ناراحت کردنمان به دست آوردند! بخاطر صداقت که این روز ها وجودی فراموش شده است! بخاطر محبت که بیشتر از همه مورد خیانت واقع گردید! یک دقیقه سکوت به خاطر حرف های نگفته!! برای احساسی که همواره نادیده گرفته می شد ...
16 تير 1392

آمدن آفتاب

  عصر يك جمعه دلگير، دلم گفت: بگويم، بنويسم كه چرا عشق به انسان نرسيدست، چرا آب به انسان نرسيدست، و هنوزم كه هنوز است، غم عشق به پايان نرسيدست بگو حافظ دل‌خسته ز شيراز بيايد، بنويسد كه هنوزم كه هنوز است، چرا يوسف گم‌گشته به كنعان نرسيدست و چرا كلبه احزان به گلستان نرسيدست عصر اين جمعه دلگير، وجود تو كنار دل هر بي‌دل آشفته شود حس كجايي گل نرگس؟ ...
2 تير 1392

یادمان باشد که

یادمان باشد که: او که زیر سایه دیگری راه می‌رود، خودش سایه‌ای ندارد. یادمان باشد که: هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را. یادمان باشد که: آنها که دوستشان می‌دارم می‌توانند دوستم نداشته باشند. یادمان باشد که: لزومی ندارد همانقدر که تو برای من عزیزی، من هم برایت عزیز باشم. یادمان باشد که: دلخوشی‌ها هیچکدام ماندگار نیستند. یادمان باشد که: به تمامی ناامید نمی‌شوی اگر تمام امیدت را به چیزی نبسته باشی. یادمان باشد که: با یک نگاه هم ممکن است دل‌های نازک بشکنند. یادمان باشد که: همیشه چند قدم آخر است که سخت‌ترین قسمت راه است. یادمان باشد که: امید، خوشبختانه از دست دادنی نیست. یادمان باشد...
22 خرداد 1392

روش زندگی

دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند ! پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم ،فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ،به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است. سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد. اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد. در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد. گاهی لازم است کوتاه بیایی گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست و عبور کرد گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری گاهی نگاهت را به سمت...
6 خرداد 1392

قلب‌های‌ کوچک‌تر از غصه

وقتی که قلب‌هایمان‌ کوچک‌تر از غصه‌هایمان‌ میشود، وقتی نمیتوانیم‌ اشک هایمان ‌را پشت‌ پلک‌هایمان‌ مخفی کنیم‌ و بغض هایمان ‌پشت‌ سر هم‌ میشکند ... وقتی احساس‌ میکنیم بدبختیها بیشتر از سهم‌مان‌ است و رنج‌ها بیشتر از صبرمان ... وقتی امیدها ته‌ میکشد و انتظارها به‌ سر نمیرسد ... وقتی طاقتمان تمام‌ میشود و تحمل مان‌ هیچ ... آن‌ وقت‌ است‌ که‌ مطمئنیم‌ به‌ تو احتیاج‌ داریم و مطمئنیم‌ که‌ تو فقط‌ تویی که‌ کمکمان‌ میکنی ... آن‌ وقت‌ است&zwn...
14 ارديبهشت 1392

روزهای کودکی

روزهای کودکی می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که: پدر تنها قهرمان بود. عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند. تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود ...! ...
22 فروردين 1392